سلام با سپاس از لطف بي نهايت گوهربار شما
اميدوارم لايق باشيم
كاش منتظر بودن تمام شود
اين اگر شعر باشه از خودمه و تقديم مي كنم به ان نور بي نهايت
رفته از ديار
اي عزيز رفته از ديار
بيا که با امدنت دل ارام مي گيرد
در انتظارت چشم ها انقدر خيره شد
مي داني به کجا؟
به ان اسمان بي انتها
سياهي چشمانم سفيد گشت
نور چشمانم به تاريکي رسيد
اما تو نيامدي ...
براي امدنت اشک ها جاري شد
شب هاي بي قراري چه سخت مي گذرد
براي امدنت هزاران شمع
روي ان کوه بلند روشن مي کنم
براي امدنت شقايق دل را
چه زيبا مي پرورانم
براي امدنت نواي شبانه سر مي دهم
دعا هاي هر شبم کاش اثر کند
من همينم يه ترانه يه غريبه يه مسافر
واسه اغوش تو زائر پيش چشماي تو شاعر
موفق باشي منتظر اومدنت هستم