سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام برتر

در آن لحظه که کبوتر دلم آرام بال میگشاید ....

و در آن هنگام که چشمانم اشک میریزد و حضور سبز مردی سیه پوش را تمنا میکند...

 قلبم زمزمه کنان او را صدا می ند و به او میگوید یا مهدی به دنبال تو م گردم و برای ظهور تو بر سر سفره دعا نشسته‌ام و کوله بار دلم را به سوی تو بسته‌ام، اما نمیدانم به کدامین سو و مکان بفرستم.

یا مهدی کمکم کن تا از کوچه پس کوچه‌های تنگ و تاریک دنیای پر از هیاهو و گناه به سلامت بگذرم و عطر خوش وجودت را احساس کنم.

یا مهدی بدان که دلم از دوری تو به تنگ آمده و نگاه آرام و آبی تو تمام وجودم را در برگرفته است.

یا مهدی بیا و رنگ خانه پاییزی دلم را بهاری ساز و به دل سردم گرما ببخش و مرا یاری کن تا با تو باشم.

یا مهدی از چه و که برایت بگویم، خود خوب میدانی که یاسهای سپید در دل شهر ما گم شده‌اند و ستارگان آسمان امیدوار با نبود تو کمتر میدرخشند و ابرهای وحشت بر خانه دلها سایه افکنده‌اند و گناه در دلها رخنه کرده است و غربت لحظه‌های تنهاییم در تقویم انتظار کم رنگ شده است.

بیا مهدی و از عشقت کاشانه‌ای در دلم بساز و محبت خویش را چراغ خانه‌ام ساز و بیا و جغد حسد و کینه را از وجودم دور کن و دلم را همچون کبوتری سپید بال به اوج سعادت ببر و مرا در صف یارانت بپذیر.

 


                                                اللهم عجل لولیک الفرج

از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدای آمدنت را وعده میداد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهر ربانی گرما میداد و ما هر چه استقامت، از این صدا گرفتیم و هر چه تحمل از این نوا دریافتیم. در زیر سنگینترین پنجه‌های شکنجه تاب آوردیم، زیرا که شکنج زلف تو را میدیدیم. در کشاکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان میداد و صدای گامهای آمدنت توانمان میبخشید. رایحه‌ات که مژده حضور تو را بر دوش میکشید. مرحمی بر روی زخمهای و جانهای شکسته‌مان بود. دردها از آن رو تاب آوردنی بود که تو آمدنی بودی. تحمل شدائد از آن رو شدنی بود که ظهورت شدنی بود و به تحقق پیوستنی. انگار تخم صبر بودیم که در خاک انتظار تاب می‌آوردیم تا در هرم خورشید تو به بال و پر بنشینیم. سنگینی بار انتظار بر پشت ما، سنگینی یک سال و دو سال نیست سنگینی یک قرن و دو قرن نیست.حتی از زمان تودیع یازدهمین خورشید نیست. تاریخ انتظار و شکیبایی ما به آن ظلم که در ظهر عاشورا بر ما رفته است بر می گردد، به آن تیرها که از کمان قساوت برخاست و بر گلوی مظلومیت نشست. به آن اسبهای کفر که بر بدن مطهر خورشید تاخت، به آن جنایتی که دست و پای مردانگی را برید. از آن زمان تا کنون ما به آب حیات زنده‌ایم، انتظار ظهور منتقم خون حسین، تاریخ استقامت ما از آن زمان هم دورتر می‌رود از عاشورا می‌گذرد و به بعثت پیامبر می‌رسد همان کسی که در مقابل جهل و ظلم و کفر و شرک و عناد و فسادی که جهان آن زمان را پوشانده بود وعده فرمود:کسی خواهد آمد نامش نام من کنیه‌اش کنیه من لقبش لقب من، دوازدهمین وصی من خواهد بود جهان را از توحید و عدل و عشق و داد پر خواهد کرد. اما تاریخ صبر و انتظار ما به دورترها بر میگردد به مظلومیت و تنهایی عیسی به غربت موسی به استقامت نوح و از همه اینها گذر میکند تا به مظلومیت هابیل میرسد، انتظار و بردباری ما را وسعتی است از هابیل تا کنون و تا برخاستن فریاد جبرئیل در زمین و آسمان و آوردن مژده ظهور یار.آری و در آن زمان هستی حیات خواهد یافت، عشق پر و بال خواهد گشود و در رگهای خشکیده خون تازه خواهد دوید. پشت هیولای ظلم و جهل با خاک، انس جاودان خواهد گرفت شیطان خلع سلاح خواهد شد، انسان بر مرکب رشد خواهد نشست و عروج را زمزمه خواهد کرد.