عاشقان مژده شب ميلاد شد
دل گداي حضرت سجاد شد
بار ديگر حيدر از خيبر رسيد
آبروي مسجد و منبر رسيد
پاي تا سر ميدهد بوي دعا
نرگس مستش بود دارالشفا
عشق از مژگان چشمش منجلي است
بر روي دست حسين بن علي است
سجده مي نازد به پيشاني او
مست از آهنگ عرفاني او
خيره مي سازد به خود مهتاب را
نور باران مي کند محراب را
با رکوعش آسمان خم مي شود
چشم گلها باغ شبنم مي شود
او خداوند مناجات است و بس
بهترين تنديس طاعات است و بس
در و گوهر ريخته روي لبش
عرشيان مبهوت يا رب يا ربش
التماس دعا