ساز غزل
اي شعله شراري من وديوانگي ام را
تا عشق بخوان وسعت شوريدگيم را
لبخند بزن پنجره اي رو به خدا تا
فرياد کنم پيله ي پروانگيم را
با خرمن اين دلشده اي شعله بياميز
تاعشق بخواند غزل زندگيم را
با پنجه تو ساز غزل ميزنم اي خوب!
مديون تو ام قصه دلدادگيم را
يک عربده ققنوس بخوان با نفسم تا
آواز کني راز پس پردگيم را