انتظاردير زمانيست که آرزوها ، تصوير بي قراري اند در پنجره هايي که رو به خدا باز مي شوند و اشک ها هم مسير تشنگي . صداي پاي سبز قامتي سوار بر اسب آفتاب از ترانه هر گنجشک تا زمزمه هر آبشار در يک يک لحظه ها جاريست . و انتهاي هر سجده دستان نيازمندي که حاجت را از خيمه هاي نور تا حقيقت ظهور به انتظار پيوند مي زنند . او ، خواهد آمد .
با سلام
با متني در خصوص آفتاب در غربت بروزيم .
يا علي