بر من چه رفته است پس از آن ضربه تبر
احساس مي كنم كه خودم نيستم دگر
از من چه مانده است از آن تك درخت باغ
جز يك دل شكسته و يك روح دربدر
هيزم شكن!چه دير رسيدي،نگاه كن
دختر شكسته مرا از تو زودتر
سروي كه در مقابل باد ايستاده بود
حالا نگاه كن،شده كبريت بي خطر!