در بي کسي ام گم شده بودم...
خدا را ديدم
که ميوه اميد تعارف مي کرد
شبها براي چيدن ستاره ها از نردبان شوق بالا مي روم
صبح نزديک است اما هنوز دستان من خالي است . . .
سلام [گل]