• وبلاگ : کلام برتر
  • يادداشت : اللهم غير سو حالنا بحسن حالك
  • نظرات : 10 خصوصي ، 38 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    شاعرى گمنام هستم با سلام‏
    مى‏سرايم شعرهاى با مرام‏
    آى دانشجوى‏هاى صاف و پاك‏
    از غم بى‏اسكناسى سينه چاك‏
    شاعرم من مرده تركيبتان‏
    چنته‏ام خالى‏تر است از جيبتان‏
    با من اينجا چند بيتى سر كنيد
    غصه از كله‏هاتان در كنيد
    شاعرم من مو بلندى ريش‏دار
    مى‏سرايم با زبانى نيش‏دار
    مى‏سرايم با دلى سنگ و تنگ‏
    از مرام روزگارى هفت رنگ‏
    در بساطى كه به جز تشويش نيست‏
    هيچ كس راضى به وضع خويش نيست‏
    گرم گفتند اى جوان آگاه باش‏
    اهل درس و مشق و دانشگاه باش‏
    آمديم و چيز مرموزى نبود
    آن چنان آش دهن سوزى نبود
    پول ترم و خوابگاه و خانه نيست‏
    اين مگر بى‏شرم و گستاخانه نيست‏
    تلخ گشته درس و دانشگاه ما
    رفته تا اقصاى گردون، آه ما
    وام پشت وام مى‏گيريم و نيست‏
    در قبال پول، مى‏ميريم و نيست‏
    دردمان، سنگينى شهريه‏هاست‏
    شهريه، بالاتر از مهريه‏هاست‏
    هر كه با اين فكرها مخلوط شد
    دست آخر گند زد، مشروط