جاده مرا صدا ميزند ...
راه مرا ميخواند ...
بگذار بخواند! من كولهبار خويش را بستهام !
پس ... قدم در راه خواهم گذاشت ،
پا به پاي جاده خواهم رفت ،
هم نفس با ثانيهها ، خواهم دويد ...
و ميدانم كه اين راه
راهي است پر از چاه ،
پر از كوره راه ،
پر از پستي ،
پر از بلندي ،
پر از فراز ،
پر از نشيب ،
و پر از با تو بودن و پر از بي تو بودن !
و ميخواهم كه عاجزانه از تو بخواهم تا راهنماي من گردي ...