مولا جانم !
ميداني !؟
تمام حروف من از توست
نقطهاش
خم ميمش
گودي كمرش
استقامتش هنگام سقوط
غرورش وقتي كه به آخر ميرسد
تمام نگاه من از توست
در پي توست
لابلاي اين مردم
بين خيابانهاي خستهي شهر
پشت مربع بستهي پنجرهها
دنبال تو ميگردم
هر غروب، چشمهايم تو را گريه ميکنند و نيامدنت را بهانه ميگيرند
تمام شعر من از توست، دربارهي توست، براي توست
من خود نيز فداي تو
ميداني!؟
ميدانم که ميداني !