مولا جان .....
مهدي جان......
اين روزا، عطر گل نرگس خيلي کمياب شده. وقتي تو کوچه پس کوچههاي انتظار قدم ميزني و از يه جايي، از اون دور دورا، نمنمکي عطرش به مشامت ميرسه و ميري سراغش، هر چي بهش نزديکتر ميشي عطرشو کمتر حس ميکني، هر لحظه که به طرفش قدم بر ميداري ازش دورتر ميشي ....
وقتي بهش ميرسي ميبيني همش پوچ و الکي و تو خالي بوده. اصلا ... اصلا عطر نرگسي در کار نبوده. همش تقلبي و رنگ و ريا ..........
مولا جان ........
آدماي اين دوره زمونه اينقدر تو روزاي دنياشون غرق شدن که اصلا فرصت نميکنن سرشونو يه اشاره بدن به طرف آسمون و محبت و گرمي نگاهتو از پس ابرهاي گناه و ظلمت ببينن. اينقدر گرم کاراي دنياشون شدن که اصلا فراموش ميکنن يه ماهپارهاي تو آسمون امامت خيمهنشين صحراي غربته و همون داستان هل من ناصر ينصرني ..........
آقاجون برامون دعا کن
به حق اشک همه منتظراي راستين و دروغينت، وقتي دستاتو به طرف آسمون بلند ميکني ...، تو مناجاتاي شبانت ...، برامون دعا کن ...
دعا کن خوب باشيم .... دعا کن منتظرت باشيم ... دعا کن يه رنگ و يه دل و همصدا باشيم ... دعا کن وقتي به خواستههاي مادي و نفسانيمون نرسيديم همه چيو فراموش نکنيم و ثابت قدم تو راه انتظارت باقي بمونيم .... دعا کن ياد انتظارت بينمون محکم باشه و ديگه هيچي نتونه حلقه انتظارمونو از هم بپاشه...
اي رئوف سبز پوش باور دارم .....
آنچه خوبان همه دارند.... تو تنها داري.....
العجل العجل يا مولاي يا صاحب الزمان