شب ديجور بشر ، تشنه آفتاب حسن دلدار است و غيبت ، حاصل حجابي است كه انسان بر دل و ديده خويش زده است و گرنه همه عالم از پرتو جمال يوسف زهرا مشعشع است .
اگر چشم ودل آدمي ، از حقيقت ناب ايمان ، سرشار مي بود ؛ ديدگانش به غيبت آفتاب مبتلا نمي شد !
اگر انسان فضيلتها را به طاق نسيان نمي سپرد و اگر قلب خود را يكسره به عالم ملكوت پيش كش مي كرد ، و اگر انديشه آدمي ، در كارگاه هستي صيقلي مي شد و اگر ...و اگر انسان از قافله قرابت هاي معنوي جدا نمي گرديد ، بهره وري از نور مطلق برايش ساده تر مي نمود .
در حقيقت ، كفر و كفران نعمت ، پديده هاي شومي هستند كه ديدگان انسان معاصر را از درك فيض و ديدار روي محبوب ، محروم كرده اند .
حاليا اي آفتاب حسن !
اي ملكوتي سيما ! اي خورشيد كوي دلها !
اي پنهان از ديده ها !
دلهاي جراحت ديده ما را با مرهم وصل خويش ، التيام بخش و روان ما را بهبودي عنايت كن .
اي ماه روشن شبهاي زندگي ! اي روح هر چه تابندگي ! اي موعود همه منتظران !
بر فصل انتظار ما نقطه پايان بكار و مرهم وصل بر زخم هاي هجران ما بگذار !
اي اميد مستضعفان جهان !
اي امام زمان !