گفتنيها كم نيست ، من و تو كم بوديم خشك و پژمرده ، تا روي زمين خم بوديم گفتنيها كم نيست ، من و تو كم گفتيم مثل هذيان دم مرگ ، از آغاز چنين ،درهم و برهم گفتيم ديدنيها كم نيست ، من وتو كم ديديم بي سبب از پاييز ، جاي ميلاد اقاقيها را ،پرسيديم چيدنيها كم نيست ، من و تو كم چيديم وقت گل دادن عشق ، روي دار قالي بيسبب حتي ، پرتاب گل سرخي را ، ترسيديم خواندنيها كم نيست ،من و تو كم خوانديم