سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام برتر

در آن لحظه که کبوتر دلم آرام بال میگشاید ....

و در آن هنگام که چشمانم اشک میریزد و حضور سبز مردی سیه پوش را تمنا میکند...

 قلبم زمزمه کنان او را صدا می ند و به او میگوید یا مهدی به دنبال تو م گردم و برای ظهور تو بر سر سفره دعا نشسته‌ام و کوله بار دلم را به سوی تو بسته‌ام، اما نمیدانم به کدامین سو و مکان بفرستم.

یا مهدی کمکم کن تا از کوچه پس کوچه‌های تنگ و تاریک دنیای پر از هیاهو و گناه به سلامت بگذرم و عطر خوش وجودت را احساس کنم.

یا مهدی بدان که دلم از دوری تو به تنگ آمده و نگاه آرام و آبی تو تمام وجودم را در برگرفته است.

یا مهدی بیا و رنگ خانه پاییزی دلم را بهاری ساز و به دل سردم گرما ببخش و مرا یاری کن تا با تو باشم.

یا مهدی از چه و که برایت بگویم، خود خوب میدانی که یاسهای سپید در دل شهر ما گم شده‌اند و ستارگان آسمان امیدوار با نبود تو کمتر میدرخشند و ابرهای وحشت بر خانه دلها سایه افکنده‌اند و گناه در دلها رخنه کرده است و غربت لحظه‌های تنهاییم در تقویم انتظار کم رنگ شده است.

بیا مهدی و از عشقت کاشانه‌ای در دلم بساز و محبت خویش را چراغ خانه‌ام ساز و بیا و جغد حسد و کینه را از وجودم دور کن و دلم را همچون کبوتری سپید بال به اوج سعادت ببر و مرا در صف یارانت بپذیر.