• وبلاگ : کلام برتر
  • يادداشت : اي گمگشته يعقوب!
  • نظرات : -1 خصوصي ، 24 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    با سلام. ممنون از حضور سبزتان.

    وب بسيار مفيدي داريد.

    منتظر حضور بعدي تان هستم.

    ببخشيد شما سايت ديگري هم داريد درسته؟

    سال نوتون پيشاپيش مبارک. به اميد ظهورش.

    سلام

    من خواستار تبادل لينك با شما هستم اگر خواستي من روبا نام

    حميد حاجي لينك كن و بعدبگوتو رو باچه نامي لينك كنم.

    شبي با پدرم بودم و چشمانمان به سينه زنان حسين دوخته شوقي در چشمان پدر بود و گفت اگر امروز حسين بود حسين تنها نبوداما دل من از اين حرف گرفت چرا که امام زمان در غيبت چشم انتظار است که از ميان سينه زنان حسين ??? نفر يار حسيني بر خيزد و واي بر ما که هنوز از ميان ميليون ها سينه زن حسين ???يار واقعي حسين پيدا نشده است

    نمي دانم اشکهايم براي فرياد هل من ناصر حسين جاري شوند يا براي فرياد بي جواب هل من ناصر مهدي موعود سرازير شود آه که چقدر اين ستارگان آسمان ولايت مظلوم بودند از آن زمان که علي بزرگ مظلوم عالم شد تا به همين حالا که فرزندش غريب و مظلوم در غيبت بي ياوري مانده است و در غربتش هنوز کساني هستند که در عزاي جدش حسين با هله هله هاي شاديشان به فرمان يزيدان زمان خون به دل او مي کنند

    ودر اين شب ها ديگر ذکر امن يجيبم براي آمدن حسين زمان فرياد شده است و ديگر مرا تاب براين همه بي حرمتي نيست و با خود نجوا مي کنم

    سلام بزرگوار

    بروزيم و منتظر حضور .

    يا علي ***

    خداوند به سه طريق به دعاها جواب مي دهد: مي گويد آري و آنچه مي خواهي به تو مي دهد، مي گويد نه و چيز بهتري به تو مي دهد، مي گويد صبر کن و بهترين را به تو مي دهد

    وقتي در جستجوي خودت باشي ، خداوند را در کنارت احساس مي کني

    تا ديروز فکر ميکردم چون گرفتاريم به خدا نمي رسيم ولي حالا ميفهمم چون به خدا نميرسيم گرفتاريم.

    السلام عليک يا اباالزهرا’....
    سلام:پست بسيارزيبايي بود ..
    ايام ولادت فخر عالم بشريت برشما نيز مبارک ..
    ممنون از حضورگرمتان ..
    بادلنوشته اي از سفر عشق منتظر حضورتان هستمگل

    مي آيد ازدور مردي سواره

    برمرکب عشق چون ماهپاره

    والشمس رويش،والليل مويش

    گلها همه مست از رنگ وبويش

    عمامه بر سرمثل پيمبر(ص)

    در بازوانش نيروي حيدر(ع)

    از پاي تا سر در شور وشين است

    برق نگاهش مثل حسين(ع)است

    مي آيد از دور خوشبوتر از ياس

    در چشم وابرو مانند عباس(ع)

    القصه اين مرد اميد دلهاست

    خوشبوتر از ياس فرزند زهرا(س)است

    سلام لينكتون كردم بهم سر بزنيد.

    الهي به ابا الفضل عجل لوليك الفرج.

    يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور

    كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور

    سلام .ميلاد رسول اكرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) بر شما مبارك باد .

    برادرم همه چشم انتظار آمدنش خواهيم ماند هر چند شرمنده اش هستيم ومي دانيم نمي توانيم لحظه اي آنگونه باشيم كه بايد باشيم .

    دوستش داريم و تا بار آمدن شكوفه هاي ياس منتظرش خواهيم ماند .

    منتظر و مهربان بمانيد در پناه الله كه تنها اميد نا اميدان عالم است .

    اللهم عجل لوليك الفرج

    السلام عليک يااباالزهراء.....

    سلام پيشاپيش ميلاد باسعادت رسول گرامي اسلام صلوات الله عليه بر شما مبارک..

    باخاطره اي از مدينه منوره ...منتظرنظرارزشمندتان هستم

    چشم آلوده کجا ديدن دلدار کجا

    دل سرگشته کجا وصف رخ يار کجا

    قصه ي عشق من و زلف تو ديدن دارد

    نرگس مست کجا همدلي خار کجا

    خواب مي ديدم مجلسي بر پا بود، از يک طرف هياهو، از يک طرف پايکوبي و طرف ديگر ناله هاي چگر سوز.

    در اقيانوس هستي طوفاني عظيم در گرفته بود.

    هل من ناصر ينصرني؟

    ملائک صف بسته بودند و چون دسته هاي عزاداري بر سر و روي مي زدند.

    هستي براي ياري عشق خدا در زمين از هم پيشي مي گرفتند...

    هل من ناصر ينصرني؟

    ولي اين نداي عجيب همگان را به حيرت وا داشته بود.

    و دست رد بر سينه ي هستي زده بود.

    آسمان زمين را مي بوسيد و التماس دعا مي کرد، واهه عشق نمي پذيرفت.

    آب خود را به دل کوير مي زد و تشنگي نمايان مي ساخت و سيراب نمي شد...

    سلام بزرگوار

    بروزيم و منتظر حظور ....

    يا علي ***


    از خدا يک کمي وقت خواست
    واي اي داد بيداد
    ديدي آخر خدا مهلتش داد

    *
    آمد و توي قلبت قدم زد
    هر کجا پا گذاشت
    تکه اي از جهنم رقم زد

    *
    او قسم خورد و گفت
    آبروي تو را مي برد
    توي بازار دنيا
    مفت قلب تو را مي خرد

    *
    آمد دور روح تو پيچيد
    بعد با قيچي تيز نامريي اش
    پيش از آنکه بفهمي
    بالهاي تو را چيد

    *
    آمد و با خودش
    کيسه اي سنگ داشت
    توي يک چشم بر هم زدن
    جاي قلبت
    قلوه سنگي گذاشت
    قلوه سنگي به اسم غرور
    بعد از آن ريخت پرهاي نور
    وشدي کم کم از آسمان دور دور

    *
    برد شيطان دلت را کجا، کو؟
    قلب تو آن کليد خدا ، کو؟

    *
    اي عزيز خداوند
    پيش از آنکه درآسمان را ببندند
    پيش از آنکه بماني
    توي اين راههاي به اين دور و ديري
    کاش برخيزي و با دليري
    قلب خود را از او پس بگيري.

       1   2      >