پاييز آمد،در ميان درختي،لانه کرده کبوتراز تراوش باران ميگريزد.
خورشيد از غم،با تمام غرورش،پشت ابر سياهيعاشقانه به گريه مينشيند.
من با قلبي،به سفيدي روز،ميروم در دشت و کوه و صحرا.
شعر هستي،بر زبانم جاري،پر توانام آري،همچو عطر اقاقيلابلاي درختان مينشينم.
سلام دوست من پست جديدت مثل هميشه زيبا بود .
فاخته با پاييز طلايي به روز شد منتظر حضورت هستم .
خدانگهدار