• وبلاگ : کلام برتر
  • يادداشت : گريه كن سرباز
  • نظرات : 2 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    يا هو...

    سلام

    فقط سكوت....

    سلام دردناکه ظلم و ... بسيار دردناکه . . دو پست قبلي رو هم خوندم ميگند زماني ميرسه که دوري کردن از مردم رو بايد برگزيد من به اين دوره نگاه مي کنم به تصويري که از زن به خود زن و به جامعه تحميل کرده اند از کشوري مي گويم که وقتي به در ديوارش نگاهت مي افتد از خودت مي پرسي يا حتي ديگه نميپرسي که اين نسل مفهوم زن را کجا بايد پيدا کند؟ باز هم ظلم ظلم به زنان هميشه بوده و حال به نوعي ديگر اي زن انسانيت تو را در لابلاي کدام تصوير مي توان يافت ؟ يا صاحب الزمان ادرکنا
    سلام اين پست يكي از دوستامه كه برا شما هم فرستادمش
    التماس دعا
    بسم رب الحجه(عج)
    هفته اي ديگر گذشت و امشب باز شب جمعه است. امام(عج) سخت اميدوار است تا طي اين هفته، ديگر خلق نبودش را حس کرده باشند، به ضرورت حضورش پي برده باشند و او را و ظهورش را آنقدر خالصانه خواسته باشند تا اين جمعه ديگر فرمان قيام صادر شود. اميدوار است که شيعيانش آنقدر مقدمات ظهورش را فراهم آورده باشند و آنقدر خود و جامعه را براي پذيرش امر فرج سازماندهي کرده باشند و خلاصه آنقدر آماده باشند که تا صبح از شوق خواب به چشمشان نيايد.
    * * *
    دو کوچه بالاتر از موقعيت امام(عج) ، بازار ها شلوغ است و ترافيک پياده رو ها و پاساژ ها کم از ترافيک همت ندارد. تالارها آغاز زندگي مشترک زوج هاي جوان را به رقص و طرب ايستاده اند؛ پارک ها و شهربازي ها پر از سر و صدا و قهقهه بچه ها و بچه تر هاست (!) آنهايي که ديشب محور تهران- چالوس را طي مي کردند امشب همبازي دريا و ساحل اند. بچه ها اجازه دارند تا نصف شب پاي تلويزيون دراز بکشند و فردا خورشيد وسط آسمان باشد و آنها وسط رختخواب. فاميل، شب جمعه دور هم جمع مي شوند؛ يکي از معاملات اش در هفته گذشته صحبت مي کند و ديگري پشت سر همسايه غيبت. جمعي هم که خود را بيش از همه به امام(عج) نزديک مي دانند در مسجدي بزرگ، مجلل، دلباز و البته خلوت مشغول زمزمه دعاي کميل هستند و عاجزانه پاس شدن چک ها يا واحدهاي دانشگاهشان را از خدا و امامشان مسئلت دارند !
    * * *
    دم دم هاي صبح جمعه است. امام(عج) اصحابي را که گردش جمع آمده اند مي شمرد. 1...2...3...4...5... همين؟! اصحاب سرشان را پايين مي اندازند و امام(عج) سر به آسمان بلند مي کند. زير لب چيزي زمزمه مي کند و رو به اصحاب مي گويد: برويد تا هفته بعد ! و خودش بر مي گردد به همان دو کوچه بالاتر. مي خواست علم اش را در اختيار اصحاب بگذارد؛ مي خواست صبرش را، قدرتش را، ايمان و يقين اش را... مي خواست شمشير ها را تقسيم کند؛ مي خواست مسئوليت ها را تفويض کند. اگر قيام مي کرد... بااين وضع اگر قيام مي کرد اول، راهش را مي گرفتند، بعد آب را بر رويش مي بستند. و از ساعتي ديگر جنگ آغاز مي شد. اما چه جنگي؟! با همان نسبت 72 نفر به سي هزارنفر؟ يا کمتر؟ يکي يکي اصحاب کشته مي شدند، لحظه آخر امام(عج) خود را بالاي سرشان مي رسانيد و لبخند رضايتي بدرقه سعادت اخروي و ابديشان مي کرد. اما آيا بستري که تکامل بشريت را تا مقام خليفه اللهي – همان که به خاطرش خلق شده- برساند آماده مي شد؟
    * * *
    دم دم هاي صبح جمعه است. مردم غالبا خوابند؛ چون امروز جمعه است و همه جمعه ها را بالاخص صبح جمعه را زمان استراحت مي دانند (!) همه براي خوابيدن و خواب ماندن توجيه کامل چه از نظر عقل، چه از نظر شرع و چه از نظر عرف دارند پس مي خوابند. يکي هم دست ديگري را گرفته و کوه هاي اطراف تهران را آباد مي کند. در مهديه تهران هم جمعي ندبه مي خوانند اما نمي دانم چرا هر هفته مي خوانند و هفته بعد هم دوباره فقط بايد بخوانند.
    * * *
    انگار ظهر شده است. اگر امام(عج) قيام مي کرد الان همه اصحاب را شهيد کرده بودند و خود امام(عج) هم هزاران زخم بر پيکر داشت که افتاده بود. کسي روي سينه اش نشسته بود با خنجري برهنه در دست.
    - حق به جانب مي گويند: خب اگر «هل من ناصر» اش را شنيده بوديم شايد کمکش مي کرديم!
    چندي پيش کسي صادقانه مي گفت: «اگر ما هم‌عصر با واقعه کربلا بوديم اگر چه شايد جزء سپاهيان عمر سعد قرار نمي گرفتيم اما از سپاهيان امام حسين(ع) هم نبوديم ها ! » پرسيدم:«يعني چي؟! چطور؟ » گفت: «مي گويند ظهر عاشورا در فاصله چند فرسخي از کربلا يعني دقيقا زماني که بزرگترين واقعه تاريخ در حال وقوع است در روستايي مردم مشغول دوشيدن شير بزان و رسيدگي به امور جاري زندگي شان بودند. با اين که از قضيه کربلا بي خبر هم نبودند. خب ما هم با اين وضع تعلق و وابستگي ها جزء همان مجموعه منفعل بوديم ديگه. مگه نه؟» ديدم بيراه هم نمي گويد.
    * * *
    انگار ظهر شده است. ديگر همه از کوه برگشته اند. ساحل خزر هم آرام آرام خلوت مي شود. بعضي هم بالاخره چشمشان را باز مي کنند و مي بينند که ساعت، لنگ ظهر را نشان مي دهد. بعضي فکر اين هستند که از شنبه سري جديد سيم کارت ها واگذار مي شود و بعضي فکر امتحاني که شنبه قرار است استاد بگيرد. و هيچ کس فکر امتحاني که امروز داشته نيست.
    * * *
    ديگر عصر جمعه است. حتي آنهايي که همين الان در اوج خوشي هستند آرام آرام دلتنگي هميشگي عصر جمعه را حس مي کنند. تقريبا همه از بچگي تا الان بار ها از بزرگتر ها پرسيده اند که «چرا عصر جمعه اينقدر دلگير است؟» و هيچ کس تا کنون جواب درست و حسابي براي اين پرسش اش نشنيده است.
    كسي نگفت اولين جمعه اي که اين دلتنگي را حس کردي اولين هفته اي بود که کاري از دستت براي ظهور امام(عج) بر مي آمد و نکردي. و از آنروز هر جمعه دلت مي گيرد. انگار هر هفته مي تواني براي تعجيل در ظهور کاري کني و نمي کني.
    با اين وضع عدم آمادگي من و تو و جامعه، در صورت قيام امام(عج)، سرنوشت منتقم خون حسين(ع) نيز چيزي غير از سرنوشت حسين(ع) نخواهد بود.
    هر جمعه ي بدون ظهور، عاشوراي مهدي(عج) است و تو براي اينکه علت دلتنگي ات را بيابي عصر روزهاي جمعه چشمت را باز کن و ببين. ببين در همان لحظات دلگير سر امام زمانت را بر سر ني مي بيني؟

    سلام .....

    افسوس که عمري پي اغيار دويديم

    ** از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم

    سرمايه ز کف رفت و تجارت ننموديم

    ** جز حسرت و اندوه ، متاعي نخريديم

    سلام.
    ساقيا در شب مهتاب, مي ناب خوش است
    باده ي ناب , به آسايش احباب خوش است
    .
    شب مهتاب , کسي جلوه ي خورشيد نديد
    عکس خورشيدمي,اندر شب مهتاب خوش است
    .×××××××××××××××××××××××××××××××××
    با مطلب جديد: چه کنيم تا در دنيا راحت زندگي کنيم ؟ آپم.
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    سلام
    با مطلب ولات امام رضا (ع) به روزم .
    آن گاه كه درهاى آسمان گشوده شد و پرتوى از نور رخشان امامت بر زمين تابيد، مژده اى شادي بخش، دلهاى زمينيان را فراگرفت وتاريكناى سلطه گرى وهواپرستى، با زايش رهبرى ربّانى ورهاننده، به رسوايى افتاد.
    يازدهم ذى القعده سال 148 هجرى كه امام رئوف ما زاده شد، وعلى بن موسى الرضا عليه السلام به عنوان سرچشمه اى از نيكى ومهربانى وهدايت رخ نمود، پناهگاهى پديد آمد كه خدا پرستان را در خود گرد آورد.
    زاد روز آن رهبر هشتمين بر شيفتگان حضرتش خجسته باد.

    دوست داشتن كسي كه لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است- دكتر علي شريعتي
    ××××××××××××××××××××××××××××××××××

    خيلي عالي بود خيلي .كاش ميشد تمام آنها ببينند

    افسانه ي من به پايان رسيده است و احساس مي کنم که اين آخرين منزل است!

    ديگر نه بانگ جرس کارواني، ديگر نه آواي رحيلي! تنهايي آرامگاه جاويد من است و درد و سکوت، همنشين

    تنهايي جاودانه ي من!

    سکوت نوميد و غمرنگ مغرب آرام و سنگين پيش مي آيد و مرا همچون ، سايه ي آواره اي در اين کوير، در

    خود محو مي کند و آفرينش باز در اقيانوسي از شب غرق مي شود و شب چنان بر عالم مي نشيند که گويي

    هيچ گاه بر نخواهد خواست، گويي نه هرگز ديروزي بوده است و نه فردايي خواهد بود و من، همچون شبحي

    از اين شبهاي کوهستانهاي ساکت، صحراهاي به خواب رفته، ويرانه هاي نوميد، قبرستانهاي عزادار و اين

    شهرهاي آلوده و عفن، مي گريزم و لب فرو بسته از ترانه، لب فرو بسته از ترنم، سر به اين دشت بي اميد

    مي نهم تا... پايان گيرم.

    معلم شهيد، علي شريعتي...

    از لطفتون بينهايت ممنونم، اميدوارم تمام لحظاتتون سرشار از شادي باشه

    در پناه خدا..

    يا علي..

    راستي عکسات جيگرمو آتيش زد، اميدوارم هيچوقت شاهد اين جور صحنه ها نباشيم...

    سلام
    با ضرورت اتحادملي و انسجام اسلامي به روزم

    بي صبرانه منتظر حضورتان هستم و محتاج نطرتان.

    سلام آقا معلم !

    اين ايميل براي منم اومده بود !

    واقعا متاثر كننده است ... !

    انشالله كه آقا هر چه زودتر ميان و به همه اين ظلم ها پايان مي بخشن!

    الهم عجل في فرج مولانا ....

    يا حق!

    سلام بر خداي خوب و مهربان و آفريننده يمهربانيها و سلام به شما برادر بزرگوارم و سلام بر همه يمظلومين عالم .

    كاش هيچ ستمي اندر اين خاك نبود

    كاش هيچ جا ستم اين همه آكنده نبود

    ليك روزي كه نه چندان دور است

    ما ببينيم كه هيچ ظلوم و ستمكار نبود .

    به اميد آمدن نور خدا و نابود شدن همه ي تاريكيها.

    سلام

    وقت شما به خير

    چقدر درد اور

    سال‌ها پيش از اين
    زير يك سنگ
    در گوشه‌اي از زمين
    من فقط يك كمي خاك بودم
    همين.
    ****
    يك كمي خاك
    كه دعايش
    ديدن آخرين پله آسمان بود
    آرزويش هميشه
    پر زدن تا ته كهكشان بود
    خاك هر شب دعا كرد
    از ته دل خدا را صدا كرد
    يك شب آخر دعايش اثر كرد
    يك فرشته تمام زمين را خبر كرد
    و خدا تكه‌اي خاك برداشت
    آسمان را در آن كاشت
    خاك را
    توي دستان خود ورز داد
    روح خود را به او قرض داد
    خاك
    توي دست خدا نور شد
    پر گرفت از زمين دور شد
    ****
    راستي
    من همان خاك خوشبخت
    من همان نور هستم
    پس چرا گاهي اوقات
    اين همه از خدا دور هستم!

    مرسي كه حقايق رو توي وبلاگت نشون مي دي

    سلام دوست خوبم

    به اميد روزي كه به يمن قدوم مباركش همه ي بي عدالتي ها در سايه ي عدل و مهر آن عزيز دلها محو و نابود گردد

    ممنون از پست خوبت

    تلخ بود ، اما گاهي براي بيداري تلنگري تلخ و گزنده نياز است

    التماس دعا

    با عرض سلام خدمت شما برادر گرامي

    شهادت امام جعفر صادق (ع) را خدمت شما تسليت عرض مي نمايم.

    مطالب زيبايتان را خواندم و آن را تحسين نمودم. اما به خاطر داشته باشيد كه از ياران دجال چيزي جز بي رحمي برنمي آيد. گوش آن ها كر و چشم آن ها كور است.

    نكته ي ديگري كه خدمتتان بايد عرض كنم، اين است مجدداً شما را به خواندن كامل مقاله ي « فراماسونري: دجال آخرالزمان » دعوت مي نمايم. اميدوارم که حضرت عالي نيز به ما در اطلاع رساني و مبارزه با اين دجال آخرالزمان ياري نماييد.

    با تشکر

    خادم الامام (عج)

       1   2      >