سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام برتر

سلام بر تو ای برگزیده خداوند و ای پسر برگزیده‌ی او
 
بعد عاشورا چه بگوییم ... که سالها و روزها قبل از آن نیز سکوت بلندترین حرف‌هامان بود ...
سکوت و اشک دو قلمی بود که شیعه بر دست گرفت تا روایتگر صبر زینب باشد و طوفان سرخ حسین...
سالهاست نقاشان تنها خون می‌کشند و شمشیر ...
سالهاست دل مرده است ...
و سالهاست دل مرده‌ایم .....
بعد زینب که نه ... قبل زینب و قبل عاشورای زینب .... دل مرده است ...
و دل مرده‌ایم ....
سالهاست عاشقان معشوق را یافته‌اند نه در خود و نه در دل ....
معشوق را در پس ناله‌های دل زینب یافته‌اند ....
قلم‌ها ننوشتند جز این که:
دل اگر هست دل زینب کبری باشد...
 
بعد عاشورا آسمان دل به زمین نشست ...
عرصه بر هر چه بود و نبود تنگ گشت ... فقط نام حسین است که یکه تازی می‌کند
در این روزهای تمام غروب زینب است و سالها غم و اندوه ....
این روزها  زینب است و رقیه ...
این روزها زینب است و خرابه ...
این روزها زینب است و هلال نیزه‌ای که بهره‌ی هر منزلش است ...
این روزها زینب است و چشمان رو گردان عباس ...
آه عباس...
این روزها زینب است و رقیه ... شام .... سیلی .... حسین .... عباس ... و باز ... سیلی!
 
تمام این روزها تمام غروب حکایت زینب است و قافله سالاری او ....
 
این روزها که می‌گذرد ... زمان شرمنده‌تر می‌شود ...
 
آب نیز که سالهاست شرمندگی خود را به کول می‌کشد ....
 
و آسمان ... و آسمان نیز سالهاست دلگیر است .. نه نای تابش خورشید را دارد و نه نای بارش باران را
بغض کرده است ... نه توان گریه دارد و نه توان تماشای زینب و احوال قافله را ...
آسمان نیز ابری شده است ....
 
و زمین...
زمین انتظار می‌کشد ...
انتظار روزی را که بر روی همان زمین که خون جانش را ریختند ... روزی اسبی بتازد و فریاد انا المهدی سردهد ...
 
کنون زمین سر فرو برده ... نه توان لرزه دارد ... و نه جای سکوت ...
 
هر چه هست مهدی جان تویی و خاندانت