سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام برتر

                    شکوفه نرگس : میلاد مادر ت مبارک باد

آمد ... و
واژگان نور میان کلام جهانیان جان گرفت
و آسمان عشق در میان دوستان ایمان، باران
آمد ... و هرم حضور آفتابی اش
سلام و صلوات را مهمان چشمان عاشقان  کرد و
حضور و رایحه سبز ایمان را تکرار.

سالروز ولادت ام ابیها مادر امامت، همسر ولایت و دخت نبوت را بر تمامی دوستداران حضرتش مبارک باد.

 

عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
گیتی عرض است و فاطمه جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس که زخلق
احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست
فواد کرمانی

حروف عشق را معناست زهرا
جهان را منشأ میناست زهرا
نمی گیرد خزان باغ علی
که رود سبز اعطیناست زهرا
ایوب پرندآور
 
ز سرا پرده عصمت گهری پیدا شد
که جهان روشن از آن گوهر بی همتا شد
خرما طرفه نسیمی که زانفاس خوشش
دامن خاک طرب خیز و طرب افزا شد
آفتابی ز شبستان رسالت بدمید
که چو خورشید جهان گیر و جهان آرا شد
در رحمت بگشودند و سراپای وجود
روشن از نور رخ فاطمه زهرا شد
گلشن عفت از او رونق و آرایش یافت
پایه عصمت از او محکم و پا برجا شد
مژده کاندر شب میلاد بتول عذرا
بر رخ خلق، در لطف و عنایت وا شد
قاسم رسا


                                                

به کرم سبز بیندیش . بیشتر زندگیش را روی زمین می گذراند، به پرندگان حسد می ورزد و از سرنوشت و شکل کالبدش خشمگین


است


.می اندیشد: من منفورترین موجوداتم؛ زشت، کریه، و محکوم به خزیدن بر روی زمین


اما یک روز، مادر طبیعت از او می خواهد پیله ای بتند. کرم یکه می خورد...پیش از آن هرگز پیله نساخته. گمان می کند باید گور خود را بسازد، و آماده مرگ می شود. هر چند از زندگی خود تا آن لحظه ناخشنود است، به خدا شکوه می برد: خدایا، درست زمانی که سرانجام به همه چیز عادت کردم، اندک چیزی را هم که دارم، از من می گیری


.خود را نو میدانه در پیله حبس می کند و منتظر پایان می ماند


چند روز بعد، در می یابد که به پروانه ای زیبا تبدیل شده. می تواند به آسمان پرواز کند و بسیار تحسین اش کنند. ازمعنای زندگی وبرنامه های خدا شگفت زده است .


نوشته پائولو کوئیلو


                      TinyPic image
                 
نزدیک شد که خانه ایمان شود خراب
                        از بس شکستها که به ارکان دین رسید


اول فتنه سلمان رشدی، بعد اهانت به قرآن در گوانتانامو،
بعد اهانت به پیامبر در کاریکاتورها،دوباره شکستن حریم پدر، مادر، عمه و پدربزرگ آقا و مولایمان.

خدایا: تا کی صبر و تحمل؟ برسان فریاد رسمان

پوسته صدف، گر ترک بردارد، مروارید را چه باک؟


به حضرت صاحب، بقیه الله الاعظم، تسلیت عرض می کنیم و... دیگر هیچ.
                                        

بیش ازین در دست بغضم واژه نیست
قصه کوته کن، که می باید گریست

                                            

السلام علیک یا امام الهادی و الامام العسکری علیه السلام

السلام علیک یا بقیة الله

یا حبیبی نورالعین یا سَیدی یا مَهدی ،آه احبّ العزیز! اَنت فی قلبِ منی ِ،اَنت مَحزون ِمن اَیام المحرمِ الحَرام و اِنی حَزین مِن ظلم العَدوعلی الحَرَم ِآلِ رسول الله و عترتةِ. آجَرکَ الله یا بقیةالله

تسلیت باد   هتک حرمت به اماکن مقدس سامرا و ننگ و نفرین بر ایادی سر سپرده استکبار جهانی که با این کارشان می خواهند بین شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند .کور باد چشمان آنانی که نمی توانند انسجام مسلمین راببینند. لعنت ابدی بر کور دلانی باد که با این کارهای ننگ آور می خواهند چند روزی یبیشتر بر اریکه قدرت تکیه زنند.


                                   

« بسم رب المهدی المنتظر »

 

رواق منظر چشم من آشیانه توست  

کرم نمای و فرود آی که خانه خانه توست

 

مولای من....  

مدتهاست التهاب ثانیه‌ها آرام و قرارمان را ربوده است. نمیدانم این هوای سنگین غربت زده چگونه یکباره در خانه دلهامان لانه کرد.

آقای من...

این بنده رو سیاهت را بنگر که در تلاطم امواج خروشان زندگی بر صخره‌های انتظارت سخت میکوبد! این روزها دنیا چه حال عجیبی دارد ... همهمه‌ای زمین و زمان را فرا گرفته است. آسمان این روزها بیقرارتر از همیشه هوای باریدن کرده است. نمیدانم این غوغا و همهمه از کجاست .... نمیدانم این سنگینی ثانیه‌ها از کجا آمده است! شاید التهاب در و دیوارهای مدینه است. شاید هیاهوی کوچه بنی‌هاشم است که قرار را از زمانیان ربوده است...  

دلمان برای نشانی از مادرت زهرا تنگ شده است. سالهاست دلمان برای شما هم تنگ شده است.

نمیدانم کدامین روز خواهی آمد تا انتقام محسن را بگیری...

نمیدانم کدامین آدینه بوسه‌گاه قدمهایت خواهد بود.

اما....

اما میدانم روزی در همین نزدیکی‌ها می‌آیی و آن روز است که عدالت علی را در پهنه گیتی جاری خواهی کرد.

 

زهراجان؛ برای ظهور پسرت مهدی (عج) دعا کن.....  

 

خدایا ما را در این دنیا از محبان و منتظران راستین حضرت قرار ده و شفیع‌مان در سرای دیگر

 

 

یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله

 

« اللهم عجل لولیک الفرج »

 

آمین یا رب العالمین


                                                           

سینه‌ای سوخته از آتش هجـران دارم اللهم عجل لولیک الفرج
سـالها ازغـم تـو ســر بـه گریبـان دارم
یا که جانم بستان یا به وصـالت برسـان
بیش از اینها نه دگر طاقت هجران دارم

باز جمعه‌ای دیگر گذشت و آسمان چشمان منتظر عاشق در فراق محروم ماندن از دیدن معشوق باز ابری و بارانی شد. در دلهای مضطربشان غوغایی بر پا شد و باز داستان همیشگی فراق و آه و سوز.
خدایا  . . . نمیدانم با چه اندوخته‌ای و با چه توانی روانه آستان پر مهرش شوم؟ تنها می‌توانم در خلوت تنهایی‌ام با او عاشقانه نجوا کنم و او را از خودش تمنا کنم. پس با زبانی قاصر بر خرمن عشقم آتش میزنم و این چنین با او زمزمه می‌کنم:
مهدی جان آسمان دلم بارانی سفر طولانیت شده و چقدر این باران زیباست. چرا که هر قطره‌اش بوی تو را می‌دهد. بوی خوش گل یاس، گل نرگس.
مولای من وقتی میبینم نسیم از دوری تو، بارها این عالم خاکی را دور می‌زند تا شاید از تو خبری بجوید و آنگاه که تو را نمی‌یابد مانند دیوانگان خود را بر در و دیوار میزند و ناله جان سوز سر میدهد ...
وقتی می‌بینم زمین نیز از دوریت می‌گرید و عصاره آهش همراه با ناله‌ای دلنواز از دل خاکی‌اش فوران می‌کند و آب حیات ما می‌شود ...
وقتی می‌بینم که خورشید به عشق دیدنت با شوقی خستگی‌ناپذیر هر روز از پشت قله‌های سر به فلک کشیده بیرون می‌جهد و غروب با چهره‌ای سرخ و غم‌آلود و بی‌رمق به غار تنهائی‌اش پناهنده می‌شود و مهتاب وقتی از زیارتت مایوس می‌شود همچو شمعی قطره قطره آب می‌شود ...
وقتی می‌بینم که حتی حسرت هم در فراقت حسرت می‌خورد و اشک از هجرانت اشک می‌ریزد و ناله از دوری‌ات ناله میکند و غم از عشق رویت به غم نشسته و ...
از خود شرمنده می‌شوم از اینکه مات و مبهوت سرگرم بازی الفاظ و القاب دنیا شده‌ام و تو را به فراموشی سپردم  و همه این وقایع را عادی تلقی می‌کنم. آتشی بر جانم شرر میزند .... یاد غفلت از تو دیوانه و مجنونم می‌کند...
مگر چشم را به من نداده‌اند تا چشم به راه تو باشم و تو را ببینم؟
مگر گوش را به من نداده‌اند تا زمزمه و نجوا و مناجات تو را بشنوم و با آن دل خود را جلا بخشم؟
مگر زبان را به من نداده‌اند تا نام تو را بر آن جاری سازم و برای ظهورت دعای فرج را زمزمه کنم؟
مگر پا را به من نداده‌اند تا با آن برای یافتن تو گام  بردارم و به سوی کوی تو روان شوم و همراهت باشم؟
مگر دست را به من نداده‌اند تا یاری‌گرت باشم و با آن، دست به قنوت بردارم و برایت دعا کنم؟  
مگر دل را به من نداده‌اند تا تو را در آن جای دهم؟
مگر . . . . .    ؟ ؟ ؟ ؟
اما افسوس . افسوس . و صد افسوس
اگر بخاطر داشتم که دل خانه توست، و به دیگری نمی‌سپردمش، تو مجبور نبودی به سفر روی و از این دیار به آن دیار کوچ کنی؟ اگر قلبها فقط برای تو می‌تپید و اشکها فقط برای تو جاری می‌شد. تو اینقدر تنها و مظلوم نبودی.
آقا و مولایم، چشمها آنقدر در فراقت اشک ریخته و انتظار کشیده، دستها آنقدر طلب نور کرده و خالی مانده و ... آقای من کجایی؟
ای سایبان دلهای سوخته و ای انتظار اشکهای به هم دوخته، عاشقانت هر آدینه دیدگان خود را با اشک می‌آرایند و دلشان را نذر تو می‌کنند. کاروان دل را به غروب می‌برند، و بر سجاده انتظار نشسته تا شاید دعایشان مستجاب شده و شما لحظاتی هر چند کوتاه مهمان چشمان منتظر و اشکبارشان شوی .
ای تمام آرزوی من، دیگر توان سخن گفتن را از کف داده‌ام از این غروب بیZطلوع به ستوه آمده‌ام. آخر تا کی هر آدینه دوباره سلام، دوباره ندبه، دوباره حسرت و آه، انتظار، غروب، غریبی.
مهدی جان، ای مهربان، به معصیت و ناسپاسیم اعتراف می‌کنم.
مولایم بیا ٬ بیا که دیگر شبم بی تو تیره و تار شده و ظلمت تنهایی و بی صاحبی وجودم را فراگرفته.
مهدی جان بیا، بیا که مدتهاست لبخندی بر لبان عاشقانت نمی‌بینم. مگر می‌شود خندید، دحالی که تو در چاه غیبت نهان هستی.
مولای بیدلان بیا، بیا و خوابهای خوب را تعبیر و با دستان پر مهرت قطرات اشک فراق و . . . را از گونه‌هایمان بزدا.
یوسف فاطمه بیا، بیا و دیدگان را با ظهورت مزین کن و دریای محبت را بر دل مشتاقان جاری کن .
 
 
اللهم عجل لولیک الفرج
 
آمین یا رب العالیمن

                                       

میخواهم منم عشقم را ثابت کنم . میخواخم پیمان ببندم . عهدنامه را باز می‌کنم، تابش نور کلمات، قلبم را گرما میبخشد :

                 
اللهم رب النور العظیم  و رب الکرسی الرفیع

 

آه ای پروردگار نور عظیم  و ای صاحب جایگاه رفیع
ای خدای دریای جوشان و ای فرستنده‌ی تورات و انجیل و زبور و ای نازل کننده‌ی قرآن بزرگ


یا رب الملائکه المقربین و الانبیا و المرسلین

 

 کمکم کن ! خداوندا ! یاریم کن، میخواهم به محبوبت درود بفرستم، اما نمیتوانم. کوچکتر از آنم که سلامم عظمت درگاهش را لایق باشد.

 اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی

 
خدایا! سلام این کوچکترین و درود جمیع زنان و مردان مومن را در شرق و غرب عالم به محبوب ما برسان. نه به پیمانه ما که به میزان خود، به وزن عرش اعلایت .
بارخدایا! یاریم کن، آمده‌ام امروز عهدم را با او تازه کنم .و نه تنها امروز که تا گاه مردن هر روز.

اللهم انی اجددله فی صبیحه یومی هذا


خدایا! مرا از یارانش قرار ده. سعادت را یارم کن که از شتاب کنندگان به سویش باشم و در ارادت به او از پیشروان. آیا میشود؟
خداوندا! میدانم که خواه یا ناخواه دعوتت را لبیک خواهم گفت و میدانم که مرگ حق است، اما چه کنم اگر مرگ میان من و دلدارم حایل افکند چگونه فراقش را تاب بیاورم یاریم کن.

 
اللهم ان حال بینی و بینه الموت الذی جعلته علی عبادک حتما مقضیا فاخر جنی من قبری موتزرا کفنی شاهرا سینفی مجردا قناتی ملبیا دعوه الداعی فی الحاضر والبادی.


خدایا! اگر بین من و یارم جدایی افتاد، مرا دریاب !


یا محیی الموت و ممیت الاحیا


خدایا! زنده‌ام گردان، در حالی که کفن بر کمر بسته و شمشیر از نیام کشیده و نیزه‌ام را افراشته باشم.
پروردگارا! روی چون ماهش را نشانم بده آن پیشانی درخشان چون خورشید را از من مخفی مکن. چشمانم را به سرمه‌ی دیدارش زیبا نما. خداوندا! مهدی ما را برسان، تک سوار غریب را از غربت برون آر. خدای من! در امر فرجش تعجیل کن .

و اوسع منهجه واسلک بی محجته


مرا در راه مهدی علیه‌السلام بمیران که غایت آرزوی من همین است. آیا می‌شود؟

ظهر الفساد فی البر و لبحر بما کسبت ایدی الناس


خدایا! شهرها و روستاهامان ویران است، این را تو گفتی و کلامت حق است، آیا نمیخواهی بلادت را به او آباد کنی و بندگانت را به او زنده؟

فاظهر اللهم لنا ولیک

 
محبوب ما را برسان که اوست پناهگاه ستمدیدگان و مظلومان.
ای خدا! غیر از او ناصری و یاوری نداریم.
یارب! گل نرگس در گلدان غیبت اسیر است، بشکن این گلدان نامیمون را و گل ما را از دست گل چینان زمانه محفوظ بدار! یا ارحم الراحمین.
پیمانم را با محبوب تازه کردم، احساس سبکی میکنم، دل در آشیانه‌ی سینه نمیگنجد و به سوی دلدار پر میکشد.
آیا معشوق بر این عهدنامه، بر این سند عشق، مهر تایید مینشاند؟
آیا مرا خواهد پذیرفت؟

 

کلام نورانیش از خاطرم میگذرد :


انا غیر مهملین لمراعاتکم و لاناسین لذکر کم


دلگرم میشوم، از پیشتر، بیشتر عاشق میشوم و فریاد میزنم :

 

العجل، العجل یا مولای یا صاحب الزمان

 

الهی آمین


 


                                 

بسم‌رب‌الزهرا
ای عزیز که خداوند تو را به سرپرستی خانواده‌ات برگزید، غیرت و مردانگی را پیشه خود ساز تا به گروه مردان راه یابی و نیک بدان که پوشیدگی زنان، تبلور غیرت مردان آنهاست. پس با مردانگی، پاسدار حجاب ناموس خویش باش، آن‌گونه که غیرت تو را احساس کنند.
امام صادق(ع) فرمود: خداوند غیور است و مردان غیرتمند را دوست دارد.

ای عزیز، بدان نمایش جاذبه‌های جنسی بدن زن، تأثیر در جسم و جان و هورمون مردان بیگانه را به همراه دارد. پس مبادا با بی‌حجابی ناموسمان، در تولد اولاد دیگران سهیم باشیم که شیطان نیز سهامدار آنها خواهد شد و پوشیدگی زن، پادزهر این نوع مشارکت است.
ای عزیز، ویژگی‌های جسمی زن از اسرار و حجاب، حافظ اسرار زیبایی‌های زن است، پس نباید اسرار را بر نامحرمان افشا کنیم که بر خود خیانت روا داشته‌ایم و خداوند، خیانت پیشگان را دوست ندارد.