ای مدینه ....با همه تلخی .... شیرینی و زیبایی هایت محبوب مایی.چرا که محبوب ما در ان نهفته است دل کندن از مدینه مشکل است .چاره ای نیست صدای زنگ قافله می اید .رفتن به سرزمین مکه مقصد بعدی ماست.چه می دانیم.شاید دیگر هرگز توفیق باز امدن به دیار مظلومان بقیع را سعادت نباشد.چه روزهای زیبایی که کبوترحرم بودیم.صدای اذان به سوی نماز ونیاز فرا می خواندمان..
و اما بقیع.....ای بقعه بی سایبان..تو برایم معنای دیگری داشتی .بقیع تنها دریک کلمه خلاصه نمی شوی ..ای بقیع تو یک دنیایی از عشق و ایثار و مظلومیتی .... گریه ها و بغض های خفه شده درگلو رنج های اهل بیت را در خاطرمان زنده می کند.
شهدای احد..مسجد قبا و ذوقبلتین...بیت الاحزان بی نام نشان ...محراب و منبر بیامبر...همه و همه را می گذارم و می روم دل کندن از شما بسی جانکاست ولی چاره چیست..مکه و عرفات و منا مرا می خواند....نخل های خشکیده و شکسته مدینه نجوا ها و نیایش های درد ناک علی را به یادم می اورد.باید با مدینه و خاطرات زیبایش...مساجد و حرم و قبه الخضرایش...بقیع و حرم و قبر گمشده زهرایش..خداحافظی کرد..
من می روم امادلم اکنده از غم های مدینه است .اشک امانم نمی دهد...
ای خدا تو شاهد باش بر مظلومیت اهل بیت...حتی گریه کردن بر انها هم جرم است .گریه هایت ..بغض هایت باید در گلو خفه شود ..چرا که مااز نسل فاطمه و حسنینیم .. شیعه همیشه مظلوم است..دشمن گریه ما ..زیارت خواندنمان را شرک می داند..
ای دختربیامبر تو شاهد باش ما امدیم ..اما صد افسوس که مزار بنهانت را ندیدیم...ولی دل هر یک از شیعه ها مزار توست...تو درقلب شکسته و غم دیده مایی...
ای مدینه الوداع......