کلام برتر

              


 


 

             

                       میلاد با سعادت مولانا صاحب الزمان مبارکباد

سلام : توفیق نصیب شد تا روز جمعه 2/6/86 طبق فراخوان از وبلاگهای مهدویت ، در مسجد مهدیه جمکران در همایشی بدین منظور شرکت داشته باشم..در این مراسم ابتدا حجه السلام پناهیان در مورد بایدها و نبایدها  در زمینه وبلاگ نویسی مهدویت سخنرانی مبسوطی ارائه نمودند.در قسمتی از این مطالب به وبلاگرهای مهدویت توصیه کردند اگر میزان بازدید کنندگان از وبلاگتان اندک است ناراحت نشوید چرا که شما برای امام زمان می نویسید مسلما آن بزرگوار می بیند و بر کار شما نظارت دارند.هدفتان خالص باشد .
در ادامه اقای ابو طالب زاده از مستندسازان صداو سیما در مورد فیلم جنگجویان اخر الزمان (god,s warriors) که به تازگی توسط امریکایها ساخته شده است ، اشاره ای داشتند.ضمن پخش قسمتی از این فیلم که همراه با توضیحات ایشان بود، به توطئه دشمنان برای زیر سوال بردن فلسفه امام زمان و انتظار پرداختند.این فیلم مستند که به اخر الزمان در ادیان مختلف می پردازد و هر 6 ساعت یکبار بر روی آنتن می رود به طور موذیانه اسلام را مورد تمسخر قرار می دهد.
ایشان از وبلاگرهای مهدویت در خواست اکید داشتند که حتما دیگران را ازاین توطئه دشمنان اگاه سازید و در وبلاگهایتان بهای بیشتری به نقش فلسفه انتظار و ظهور منجی بشریت بدهید.
                      TinyPic image

او می اید ، با قرآن محمدی در سینه ، با ذوالفقار علی در دست و با مهر فاطمه در دل   
میدانم وقتی که بیاید ، من به زیر باران چشمانم بوی یاس سپید  خواهم گرفت و بر اسمان دلم از ابرهای عاطفه ، عشق باریدن خواهدگرفت
دلم میخواهد باز پرواز کنم و دیوار سخت غربت را در هم شکنم

دلم میخواهد .......

دلــم بــهــانــه ی دیــــدار یـــار می گیرد

فــراق انــکه بـــود غـمـگـسـار می گیرد

بـیـا بـیـا کــه بــه رویــت نـظر کـنـم یکدم

و گـــرنــه جـــان مــرا انـتـظـار می گـیـرد

دلــم قــرار نــدارد ، بـیــا ای قـــرار هـمـه

ز یــک نـگاه تـــو ایــن دل قــرار می گـیـرد

بـیـا ای لـیـلی عـالـم ببیـن کـه هـر مجنون

ســراغ کــوی تــو دیــوانــه وار می گـیـرد

 

میلاد خجسته ی یگانه منجی عالم بشریت ، چشمه ی جوشان کوثر ، گلدسته ی گلستان آستان قدسی ، ستاره ی درخشان آسمان ولایت و امامت ، قائم آل محمد ، صاحب العصر و الزمان ، حضرت حجت ابن الحسن مهدی موعود ، عج الله تعالی فرجه الشریف ، بر همه ی دلباختگان و شیفتگان حضرتش  مبارک باد  

                            


بسم رب المهدی


دمی که بی تـو بــرآید، خـدا کنـد که نیـاید

الا که هستی مائی، خدا کنـد کـه بیـایی

شـب فراق تو جـانا، خـدا کنـد بـه سـرآید

سـرآیـد و تـو بـرآیی، خــدا کنـد کــه بیایی


هیچکس تو را نمی‌خواند. هیچکس ازتو نمی‌گوید. به چشمهای رهگذر که می‌نگرم اثری از دوری و فراق تو در آنها نمی‌بینم.

روزنامه‌ها را که ورق می‌زنم نام نیکوی تو کمتر به چشمهای کم سوی من می‌خورد. همه روزه به اخبار شهر و کشور و جهان توجه می‌کنم تا شاید خبری از تو بگوید اما تنها تویی که از خبرهای جهانی در امانی! سراغت را از هر زائر که بر سر راهم باشد می‌گیرم اما آنها هم مثل من، تو را ندیده‌اند یا دیده ولی نشناخته‌اند. من که در آخرین نقطه‌ی شعاع دایره‌ی دوستی تو بر خط مماس راه می‌روم و تحمل  غربت  و دوری تو را ندارم. پس آنها که به مرکز دایره نزدیکند چه حالی دارند؟

دوستدارانت، غربت و غیبت تو را چگونه تحمل می‌کنند؟

آیا آب گوارا از السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) ادرکنی

حلقوم آنها فرو می‌رود؟ آیا یاد تو از خاطر آنها می‌رود؟ آیا بر هر سفره‌ی غذا، دعای برتو فراموششان می‌شود؟

چگونه تو را از یاد ببرند درحالی که به برکت وجود تو نفس می‌کشند؟! چگونه فراموش کنند در حالی که به خاطر توست که روزی می‌خورند و در آسایشند؟

همه برخوان گسترده تو میهمانیم و همه روزه به برکت تو از خواب برمی‌خیزیم. آیا بی توجهی ما را بخششی هست؟! آیا راهی به تو داریم تا ما را ببخشایی و از این همه ناشکری و ناسپاسیمان در گذری؟

آیا به من عنایت می‌کنی تا به اخباری از دوستانت که گوشه و کنار از تو یاد می‌کنند کنجکاو شوم ؟ خبر برگزاری سمینارهایت، شب شعرها و نوشته‌هایی که برای تو چاپ می‌شود. دعایی که برای تو به آسمان می‌رود، فریادهایی که تو را می‌خوانند، همه را بشنوم و لااقل از شنیدن آنها خوشحال شوم به هرکس برسم  از تو بگویم و از تو بشنوم.

ای کاش می‌توانستم یاد تو را در لابه‌لای هر قلبی جای دهم تا با هر تپش تو را بخواند.

ای کاش می‌توانستم نام تو را بر سر در تمام خانه‌های شهرم نصب می‌کردم.

ای کاش هر وقت به هر مغازه که سر می‌زدم نام تو را میدیدم.

ای کاش به هر اداره که مراجعه می‌کردم چشمم به نام زیبای تو می‌افتاد.

ای کاش همه تو را می‌خواستند و همه تو را می‌خواندند.

ای کاش همه نوشته‌هایی که در وجود نازنین تو و قیام عظیم توست، مورد استقبال همگانی قرار می‌گرفت. در آن صورت هیچ نویسنده‌ای بی یاد تو قلم را به دست نمی‌گرفت .

نام تو هر کجا که بلند آوازه گردد، برکت با خود به همراه دارد و به یقین اگر همه بر عهد خود ثابت و پایدار می‌ماندیم، برکت از بالا و پائین بر ما نازل میشد. اینک نیز اگر به هوش آئیم و توبه کنیم و از سهل‌انگاریهای قبلی دست برداریم و دل به تو بدهیم و راه خود را به سوی تو راست کنیم، یقین دارم که ولوله‌ی نامت جلوی هر زلزله‌ای را می‌گیرد.

 

 اللهم عجل الولیک الفرج  

الهی آمین


                               با یاد خدا دلها آرام می گیرد.

بازم آسمون دلم گرفته‌ست. ابرای دلتنگی هوای دلموبارونی کرده. نمیدونم چرا هر وقت احساس غربت و تنهایی بهم دست میده، یاد دل گرفته و غربت مولام می‌افتم. این چه حسیه که مرغ دلم پر میکشه و به ناکجاها میره ؟ باخودم میگم: آخه آقا هم غریبن؟ اونم بین این همه محب، این همه عاشق؟ به خودم به اعمال و رفتارام، به حرفام که فکر میکنم میبینم چقد با مولام فاصله دارم ... میگم: خدایا آخه منم مسلمونم؟ شیعه‌ام؟ شیعه مولا امیرالمومنین؟ آقا امام صادق (ع) فرمودن شیعیان ما! مایه افتخار ما باشین، نه عار و خجالتمون. خدایا ادعا میکنم شیعه‌ا‌م .... شیعه محب، شیعه عاشق! وای بر من! با این همه ادعای صرف و دروغین ...... پس کوعمل؟ خدایا! اگه آقام همین جمعه بیان ........ منی که ادعا میکنم منتظرم، محبم،عاشقم، شیعه‌ام ! خدایا! اگه آقام روشونو ازم برگردونه؟ اگه صدام نکنه؟ اگه باهام حرف نزنه ؟ اگه بهم محل نذاره؟ اگه از غصه عهد شکنیام دلشون به درد بیاد، با یه دنیا غم و حسرت بهم نیگاه کنن و سرشونو پایین بندازن؟ اگه بگن فلانی! تو که این همه ادعا میکردی چرا؟ بگن فلانی! تو که به یادمون بودی و بیتابی میکردی چرا؟ بگن فلانی! این همه حرف زدی، گریه کردی، بیتابی کردی، ادعا کردی، کوعملت؟ کدوم عملت شبیه ماست؟ کدوم اخلاقت؟ فلانی! خودت قضاوت کن، چقد خودتو شبیه ما کردی؟ ببین مایه فخر و سربلندیم بودی یا مایه شرم وخجالتم؟ فلانی ! توکه برا مصیبتا وغربت تک تک پدرانم، دلت خون شد، گریه کردی .... تو که برا مادرم اشک ریختی .... تو که برا جدم اباعبدالله‌الحسین (ع) عزا گرفتی، اشک ماتم ریختی، باهام هم صدا شدی، شریک غممون شدی، بهم تسلیت گفتی ..... توچرا؟ چرا دلمو میشکنی؟ چرا جگرمو خون میکنی؟ آخه منم غریبم تو دیگه چرا؟ توکه ادعا میکنی منتظرمی، محبمی، عاشقمی ..... ...


                          

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را    
که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را    

    دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
       به علــی شناختم من به خدا قســم خدا را
 

                       بسم الله النور السلام علیک یا امیرالمومنین یا علی بن ابیطالب ادرکنی ابر شادی رو دنیا .... برف شادی می‌باره .... ماه و خورشید می‌رقصن .... میزنه کف ستاره .... میزنه کف ستاره .... روی شهر مکه ... خورشید میزه پر .... تا اینکه ببینه .... ناز روی حیدر .... ناز روی حیدر سیزده رجب، سالروز طلوع شمس ولایت از کعبه هدایت و میلاد خجسته مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب علیه‌السلام بر شیعیان مبارک باد. امیر عشق همیشه امیر می‌آید قرار است در مقدم سیزده رجب از گیسوان باران خورده دریا تا صحن مه‌آلود نگاههای عاشق رنگین کمانی پل ببندد که واقعه‌‌ای زلال در کشاکش حادثه است. واقعه‌ای که دروغ نیست، واقعه‌ای که نور است، نور علی نور. سیزده رجب با کشف نجیب هستی اتفاق می‌افتد و زمینیان بر اهالی آسمان فخر می‌فروشند، تمامی ملائک پا به پای کبوتران چاهی به کعبه دخیل می‌بندند که فاطمه بنت اسد، حامل نور است، نور علی نور. قرار است مردی در کعبه به دنیا لبخند بزند یا برای دنیا بگرید که پنجره‌ها به احترام او باز می‌شوند، گلها با اجازه او شکوفا می‌شوند، دلها به بهانه او بهاری می‌شوند و کعبه به حرمت او قبله می‌شود. مگر نه اینست که رسول آفتاب در مقابلش می‌فرماید: ( آن هنگام که علی به دنیا آمد حبیبم جبرئیل نازل شد و به من گفت: .... علی اعلی سلامت می‌رساند و تو را به ولادت برادرت علی تبریک و تهنیت می‌گوید. ) و اگر علی نبود مجموعه عشق چیزی کم داشت و رسول بدون علی به هما موسی بدون هارون می‌ماند. کسی چه می‌داند اگر آن اتفاق عظیم در کعبه نور نمی‌افتاد پایه‌های آسمان در زمین لرزان می‌شد. معجزه خلقت ابتر می‌ماند و بزرگواری حادثه‌ای عظیم می‌نمود، کسی چه می‌داند که اگر علی نمی‌آمد، که جهان برهوت عاطفه می‌شد و هیچ ذوالفقاری به احترام رسول عشق نمی‌چرخید، هیچ آینه‌ای زلالی منتشر نمی‌کرد، هیچ چشمه‌ای به دریا نمی‌رسید، هیچ شبی صبح نمی‌شد و در آسمان بالا دست ظلمت یک حادثه همیشگی می‌ماند. حالا که آن واقعه مبارک اتفاق افتاده است و نام علی زینت بخش عرش و فرش گردیده به بزرگی‌اش اعتراف می‌کنیم که بعد از آمدنش ( بزرگواری ) مفهومی ابدی یافته است. علی همیشه بزرگ است در تمامی فصول امیر عشق همیشه امیر می‌آید.

 یا علی ............. التماس دعا


بسم رب المهدی

 

السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی

 

 

 

گفتند یار رفته سفر رفته باز میرسد

بیش از هزار سال گذشت و خبر نشد

یعقوب‌وار این پدر پیر روزگار

چشمش به راه ماند و خبر از پسر نشد

 

 

دلم تنگ است برای تو

برای تو که از من دوری و به من نزدیک

صدایت را نمیشنوم

نگاهت را نمیبینم

اما احساس میکنم بودنت را

گرمی دستان مهربانت را که بر سرم میکشی و در ناآرامیهای زندگی آرامم میکنی

و همین بهانه زنده بودن من است

فاصله‌های مجازی مرا از تو دور ساخته و کشتی بادبانی دلم را در میان امواج پرطلاتم اقیانوسهای خیال به دست باد سپرده

ولی تو چنان به من نزدیکی که خویشتن را با تو یکی میبینم

و با وجود اینکه همیشه رود مهربانیت به دریای مواج دلم روانه است

باز دلم برای تو تنگ است

مهدی جان

باز دلم برای از تو نوشتن تنگ است

باز دلم برای از تو سرودن گرفته است

دلم برای دیر آمدنت شور میزند

مولایم

بریده باد زبانم اگر که از تو نگوید

مسافر آفتاب

تا ابرها پنهانترت نکرده‌اند

تا سرما خوابت نکرده است

این اسماعیل دلم قربانی تو باد

آقایم

چه بر سرم آمده که این چنین دلم از غروب میهراسد

ای بهار سبز زندگیم

اشک چکیده شده بر روی گونه‌هایم

آرمان مجسم عدالتخواهان

انتظار سبز دورانها

چلچراغ روشن شبستان تاریخ

مرد برگزیده اعصار

روشنگر زمین و زمان

ذخیره جاودان الهی

نوید بخش صبح سفید در شب سخت انتظار

آمدنت را دل دل میزنم بر ایوان زخم و حادثه

در هجوم طوفانهای سنگین تلخ فراق

در زیر تازیانه‌های سرد و سخت کنایه و نیش زبانهای تبر به دستان

اما باز دلم برای تو تنگ است

و هر عشقی که میبینم به جز تو بی رنگ است

مهدی جان

مینویسم از سفر غیبت تو سخت پریشانم بعد نقطه سر خط تا ابد ریز و درشت

مشق شب خواهیم داشت

انتظار

انتظار

انتظار

انتظار



از مظلومیت تا غربت راهی نیست; چنانکه مظلومیت مسیر همیشگی غربت است ...
آن‏گاه که قلم برداشتی و خواستی از غربت مولایت‏ بنویسی; اما دریغ از حافظه‌ی تاریک تو و ذهن خاموش قلم!
تو خود خوب می‏دانی که از چشم‏انتظاری چیزی نفهمیدی! تو نه محبی و نه عاشق!
آنگاه که ادعای عاشقی کردی و از جمعه‏هایت‏ به سادگی گذشتی!
آنگاه که سوختی و ناله سردادی و دست‏ به دعا برداشتی، اما نه برای ظهور!
افسوس که واغربتای آن‏کس در کار جهان می‏پیچد که در این مصیبت غریبی سهیم نباشد. افسوس که تو خود غربت را سبب می‏شوی . از چه دم می‏زنی؟ به که می‏گویی؟
آنان که دم از وفا می‏زنند وعده را از یاد برده‏اند .
پای جان به میان آید همه خاموشند!  
آری شاید هرکس را سودای کاری است!
آنان که اشتیاق صحبت او را مدعی‏اند، به خلوت شبانه بر نمی‏خیزند!
آنان که (والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه) را زمزمه می‏کنند، کجایند هنگام حاجتش؟! پای بی‏رمق را بهانه می‏کنند و شانه‏های بی تقصیر خود را بالا می‏برند؟!
آنان که آرزوی (والمستشهدین بین یدیه) دارند، جان گرامی را در ترازوهای رژیم مصرف روزانه خرج می‏کنند .
آنان که قانون گمرک و تسهیلات و ترانزیت و ترافیک ماشین و غیره را خوب می‏دانند، در قانون‏گذاری دل‏های پریشان و یخ‏زده‏ی بی انتظار، مهارتی خرج نمی‏کنند!
شاعری که نظم غزل‏هایش به آهنگ صمیمی رفیق دوران کودکی‏اش است، را چه انتظاری است؟ موسیقی‏هایی که چنگ بر افکار مقدس می‏زنند و مفهوم زیبای انتظار را می‏بلعید! چه می‏گویی؟!
اکنون دوره‏ی عطر و ادکلن‏های آمریکایی است و شمیم صبح جمعه از یاد رفته!
دوره‏ی (پارک‏های ملاقات) و (سینماهای شهرت) و (ایستگاه‏های غفلت‏) است .
چه کسی در اندیشه‏ی ملاقات با اوست؟
اکنون صدای بوق ماشین‏های آخرین‏سیستم و آوای موبایل و ژست‏های بیگانه آن، صدای پای انتظار را به گوش کسی نمی‏رساند .
آپارتمان‏ها و برج‏های بلند، غروب جمعه را فراموش کرده و تو از غروب آسمان، سرخی را میدانی که طبق عادت به سیاهی می‏رود!
چیز عجیبی نیست . اینجا، همه در شهر مسلمانان، نقش خوب بودن هم یادشان رفته . مقدسات را باید در موزه‏ی شهرها ببینی .
فرق دختر و پسر را نمی‏دانی .
اماکن مقدسه کم کم به جای زائران مشتاق، جای خود را به توریست‏های بین المللی خواهد داد ... دلم از این دنیا گرفته .
حس می‏کنم قطره اشکی هستم بر روی گونه‏های زمین .
دلم عصر جمعه‏ای شده است ...
مردم!
نگاه آسمان را بخوانید .
غروب جمعه را بفهمید .
چشم‏هایتان را به سرخی‏اش عادت دهید.
غروب جمعه انعکاس آه دلتنگ زهراست .
فریاد بلندی است در بغض فروخورده‏ی خورشید .
یادی از دلتنگی‏های عاشوراست .
یادگار زمانی است که آسمان فهمید زین پس باید به انتظار بنشیند . آسمانی که آن ‏روز شاهد فروپاشی زمین بود . شاهد آن نگاهی که تا ابد روی نوک نیزه‏ای مات ماند! نگاهی که می‏گفت:
 
این الطالب بدم المقتول بکربلاء
 
 
اللهم عجل لولیک الفرج
 
آمین یا رب‌العالمین

                    شکوفه نرگس : میلاد مادر ت مبارک باد

آمد ... و
واژگان نور میان کلام جهانیان جان گرفت
و آسمان عشق در میان دوستان ایمان، باران
آمد ... و هرم حضور آفتابی اش
سلام و صلوات را مهمان چشمان عاشقان  کرد و
حضور و رایحه سبز ایمان را تکرار.

سالروز ولادت ام ابیها مادر امامت، همسر ولایت و دخت نبوت را بر تمامی دوستداران حضرتش مبارک باد.

 

عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
گیتی عرض است و فاطمه جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس که زخلق
احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست
فواد کرمانی

حروف عشق را معناست زهرا
جهان را منشأ میناست زهرا
نمی گیرد خزان باغ علی
که رود سبز اعطیناست زهرا
ایوب پرندآور
 
ز سرا پرده عصمت گهری پیدا شد
که جهان روشن از آن گوهر بی همتا شد
خرما طرفه نسیمی که زانفاس خوشش
دامن خاک طرب خیز و طرب افزا شد
آفتابی ز شبستان رسالت بدمید
که چو خورشید جهان گیر و جهان آرا شد
در رحمت بگشودند و سراپای وجود
روشن از نور رخ فاطمه زهرا شد
گلشن عفت از او رونق و آرایش یافت
پایه عصمت از او محکم و پا برجا شد
مژده کاندر شب میلاد بتول عذرا
بر رخ خلق، در لطف و عنایت وا شد
قاسم رسا


                                                

به کرم سبز بیندیش . بیشتر زندگیش را روی زمین می گذراند، به پرندگان حسد می ورزد و از سرنوشت و شکل کالبدش خشمگین


است


.می اندیشد: من منفورترین موجوداتم؛ زشت، کریه، و محکوم به خزیدن بر روی زمین


اما یک روز، مادر طبیعت از او می خواهد پیله ای بتند. کرم یکه می خورد...پیش از آن هرگز پیله نساخته. گمان می کند باید گور خود را بسازد، و آماده مرگ می شود. هر چند از زندگی خود تا آن لحظه ناخشنود است، به خدا شکوه می برد: خدایا، درست زمانی که سرانجام به همه چیز عادت کردم، اندک چیزی را هم که دارم، از من می گیری


.خود را نو میدانه در پیله حبس می کند و منتظر پایان می ماند


چند روز بعد، در می یابد که به پروانه ای زیبا تبدیل شده. می تواند به آسمان پرواز کند و بسیار تحسین اش کنند. ازمعنای زندگی وبرنامه های خدا شگفت زده است .


نوشته پائولو کوئیلو


                      TinyPic image
                 
نزدیک شد که خانه ایمان شود خراب
                        از بس شکستها که به ارکان دین رسید


اول فتنه سلمان رشدی، بعد اهانت به قرآن در گوانتانامو،
بعد اهانت به پیامبر در کاریکاتورها،دوباره شکستن حریم پدر، مادر، عمه و پدربزرگ آقا و مولایمان.

خدایا: تا کی صبر و تحمل؟ برسان فریاد رسمان

پوسته صدف، گر ترک بردارد، مروارید را چه باک؟


به حضرت صاحب، بقیه الله الاعظم، تسلیت عرض می کنیم و... دیگر هیچ.
                                        

بیش ازین در دست بغضم واژه نیست
قصه کوته کن، که می باید گریست

                                            

السلام علیک یا امام الهادی و الامام العسکری علیه السلام

السلام علیک یا بقیة الله

یا حبیبی نورالعین یا سَیدی یا مَهدی ،آه احبّ العزیز! اَنت فی قلبِ منی ِ،اَنت مَحزون ِمن اَیام المحرمِ الحَرام و اِنی حَزین مِن ظلم العَدوعلی الحَرَم ِآلِ رسول الله و عترتةِ. آجَرکَ الله یا بقیةالله

تسلیت باد   هتک حرمت به اماکن مقدس سامرا و ننگ و نفرین بر ایادی سر سپرده استکبار جهانی که با این کارشان می خواهند بین شیعه و سنی تفرقه ایجاد کنند .کور باد چشمان آنانی که نمی توانند انسجام مسلمین راببینند. لعنت ابدی بر کور دلانی باد که با این کارهای ننگ آور می خواهند چند روزی یبیشتر بر اریکه قدرت تکیه زنند.


                                   

« بسم رب المهدی المنتظر »

 

رواق منظر چشم من آشیانه توست  

کرم نمای و فرود آی که خانه خانه توست

 

مولای من....  

مدتهاست التهاب ثانیه‌ها آرام و قرارمان را ربوده است. نمیدانم این هوای سنگین غربت زده چگونه یکباره در خانه دلهامان لانه کرد.

آقای من...

این بنده رو سیاهت را بنگر که در تلاطم امواج خروشان زندگی بر صخره‌های انتظارت سخت میکوبد! این روزها دنیا چه حال عجیبی دارد ... همهمه‌ای زمین و زمان را فرا گرفته است. آسمان این روزها بیقرارتر از همیشه هوای باریدن کرده است. نمیدانم این غوغا و همهمه از کجاست .... نمیدانم این سنگینی ثانیه‌ها از کجا آمده است! شاید التهاب در و دیوارهای مدینه است. شاید هیاهوی کوچه بنی‌هاشم است که قرار را از زمانیان ربوده است...  

دلمان برای نشانی از مادرت زهرا تنگ شده است. سالهاست دلمان برای شما هم تنگ شده است.

نمیدانم کدامین روز خواهی آمد تا انتقام محسن را بگیری...

نمیدانم کدامین آدینه بوسه‌گاه قدمهایت خواهد بود.

اما....

اما میدانم روزی در همین نزدیکی‌ها می‌آیی و آن روز است که عدالت علی را در پهنه گیتی جاری خواهی کرد.

 

زهراجان؛ برای ظهور پسرت مهدی (عج) دعا کن.....  

 

خدایا ما را در این دنیا از محبان و منتظران راستین حضرت قرار ده و شفیع‌مان در سرای دیگر

 

 

یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله

 

« اللهم عجل لولیک الفرج »

 

آمین یا رب العالمین