کلام برتر

 

:. شهید در لغت، به معناى حاضر، ناظر، به معناى گواه و گواهى دهنده و خبر دهنده راستین و امین و هم چنین به معنى آگاه و نیز به معنى محسوس و مشهود، کسى که همه چشم‏ها به او است و بالاخره به معنى نمونه، الگو و سرمشق است.

:. در شهادت حسینى، شهید با خوب مردن پیروز مى‏شود و در شهادت حمزه‏اى، با خوب کشتن. در شهادت حسینى، شهید با شکست ظاهرى از دشمن پیروز مى‏شود و در شهادت حمزه‏اى، شهید با پیروزى بر دشمن. در شهادت حسینى، وظیفه اولیه شهید، شهادت است و در شهادت حمزه‏اى، وظیفه اولیه شهید، مجاهدت و تلاش براى شکست دشمن است.

:. شهادت حسینى کشته شدن مردى است که خود براى کشته شدن خویش قیام کرده است... امام حسین‏علیه السلام از مقوله دیگرى است؛ او نیامده است که دشمن را با زور شمشیر بشکند و خود پیروز شود، و بعد موفق نشده و یا در یک تصادف یا ترور توسط وحشى، کشته شده باشد. این‏طور نیست، ...

:. نام او، یاد او، خاطره او و داستان شگرف کربلاى او، همه و همه در طول تاریخ براى همه نسل‏ها نیروبخش، حیات آفرین، امیدزا و انقلاب گستر است. به راستى کدامین ملت را مى‏توان سراغ گرفت که با روح و خون حسین همگرایى کنند و به افتخار یکى از دو پیروزى نرسند؟ خون حسین، مایه حیات‏ بخشى است که در گذر زمان بر کالبد ملت‏ها دمیده مى‏شود و آنها را به زندگى فرا مى‏خواند و حسین‏علیه السلام زنده جاویدى است که هر سال، دوباره شهید مى‏شود و همگان را به یارى جبهه حق زمان خود، دعوت مى‏کند...

:. این که حسین فریاد مى‏زند - پس از این که همه عزیزانش را در خون مى‏بیند و جز دشمن کینه توز و غارتگر در برابرش نمى‏بیند - فریاد مى‏زند که: «آیا کسى هست که مرا یارى کند و انتقام کشد؟» «هل من ناصر ینصرنى؟»؛ مگر نمى‏داند که کسى نیست که او را یارى کند و انتقام گیرد؟ این «سؤال»، سؤال از تاریخ فرداى بشرى است و این پرسش، از آینده است و از همه ماست و این سؤال، انتظار حسین را از عاشقانش بیان مى‏کند و دعوت شهادت او را به همه کسانى که براى شهیدان حرمت و عظمت قائلند، اعلام مى‏نماید.

 دکترعلی شریعتی


بسم رب المهدی

 

السلام علیک یا اباصالح المهدی


مولایم درودی نمیگویم به رسم ادب، که هر روز بر غریبه درود گویند که ره گذشته به کویت کشانده باشد. اما مولایم هر روز در کنارمی، هر صبح گاه در تاریکی که همه خفته‌اند در آن لحظه‌ها که آرام صدایت میکنم، هر ظهرگاه که با وضوی عشقت نماز شکر بر سجاده معبود میگذارم و هر شامگاه که غروب خورشید لحظه‌های ندانسته غروبم را به یادم می آورد. مولا جان خویش نیک میدانی که ره گمشده بودم که عشق  جدت بر میخانه عاشقیت کشاند و مست شراب ناب حسینت کرد. مولا جان رندی بودم خسته از دردهای به جان نشسته اما طبیبی شدی بر دردهای کهنه‌ام. مولا جان همیشه وهر ثانیه ذکر و یاد روز حضورت آرام جانم است اما افسوس و هزار افسوس که آن روز  شرمنده‌ات خواهم بود که هیچ ذره هرزی از جاده بی‌امتداد ظهورت  به رغم عاشقی  نزدوده‌ام. آری  مولا جان تمام دار و ندارم ادعای عشق توست و همه  آرزویم نوکری کوی توست. مولا جان آرامی بر روح خسته و جسم بیمارم نیست خویش بگو بر این دعایم که هر لحظه زمزمه لبان خشکیده وحنجره‌ی زخم منست بگو تا کی  در انتظار شما سرگردان وحیران باشم؟ تا به کی و به کدامین خطابی درباره تو توصیف کنم و چگونه راز  دل بر گویم؟ مولا جان بر من  بسی سخت است و مشکل که جواب از غیر تو برگیرم وهر لحظه به فراقت بگریم و خلق تو را واگذارد. مولا جان آیا کسی هست که مرا یاری کند تا بسی ناله فراق و فغان و فریاد طولانی برکشم؟ وآیا چشمی گرید تا من نیز با  او مساعدت کنم و زار زار بر غریبیت و مظلومیتت بگریم؟ مولا جان خویش نیک میدانی که فرصتی نیست شاید امروز شاید فردا و شاید ... ای کاش اگر نبودم لیاقت این را داشته باشم که نوکر نوکران سربازان رکابت باشم. آه مولا خودت دریاب که جز خدایت و سالارت وآرزوی حضورت دگر چیزی آرام قلب خسته‌ام نیست. مولا جان و کنون بدرودی نمیگویم که حضورت هر ثانیه بر قلبم درودی دوباره است.  

           

یا مهدی ادرکنی

 


در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن


 

زلف خود راازروسری بیرون مریز در مسیر چشمها افسون مریز


 

یاد کن از آتش روز معاد طرّه گیسو مده در دست باد


 

خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش تر گویم عروسک نیستی


 

خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین


 

خواهرم این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست


 

خواهرم اینقدر طنّازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن


 

در وجود خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نامردان مشو


 

پوشش زهرای اطهر مگر اینگونه بود؟؟؟

hejab is the symbol of immunity against community pests.

حجاب سمبلی از مصونیت در برابر آفات اجتماعی است.

گفت زهرای بتول آن معدن عز و وقار

زینت زن در حجاب او بود در هر دیار

 

دانه تا در خوشه محفوظ است بی آفت بود

لیک چون خارج شود آن را نباشد اعتبار

 

زن گلی باشد اگر باعصمت و عفت بود

ور چنین نبود برای مرد باشد همچو خار

 

 

در کجا باشد زنی با این همه شان و مقام

غیر زهرا کیست با این شوکت و این اقتدار

( شعر از مرحوم محمد ابراهیم کریمی )

.

 

سلام دوستان گرامی
ضمن تسلیت به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) ،امروز ایمیلی بدستم رسید که خیلی  برام غم انگیز  بود .پیش خودم گفتم بهتر است این ایمیل را کامل اینجا بزارم تا شما هم ببینید  حامیان به اصطلاح حقوق بشر ، چگونه ادعای حقوق بشر را اجرا می کنند. حال خود شما قضاوت کنید

بنام خدا
 


نظامی زن انگلیسی که پس از بازگشت از ماموریت خود در عراق،
 فرزندش را در آغوش می فشارد.

آهای سرباز، آهای مادر!...
گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی...
گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست...
گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده...
گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند...

اما
من چند حرف دیگر با تو دارم سرباز...
تو مادری، حق داری بچه ات را دوست داشته باشی... حق داری برایش دلتنگ شوی...

سوالی از تو دارم :
این کودک را می شناسی؟

می بینی پدرش با چشمان بسته، چگونه صورتش را لمس میکند؟
می بینی چگونه کفشهایش را درآورده تا در آغوش پدر، گم شود ؟
این پدر یکی از زندانیان تو و دوستان توست در عراق...
چه میشد اگر اجازه میدادی این پدر، بچه اش را ببیند؟
فکر کردی فقط خودت به فرزندت عشق می ورزی؟

این دختر را چطور؟
 
 

حتماً او را دیده ای...
در کوچه پس کوچه های بصره... پای برهنه می دوید و خنده کودکانه ای بر لب داشت...
الان به نظرت لکه های سرخ روی لباسش، نقش گلهای سرخ است یا رد پائی از خون تازه ؟
یا لکه های قرمز روی زمین، گلبرگهای پرپر شده گلهای پیراهن اوست؟
صورت ظریف او را با اسلحه ای که در کنارش به دست گرفته ای چه کار؟
ببین چه گریه ای میکند؟ چه خونی از صورتش جاری است؟
این رنگین تر است یا خون فرزندت که اینچنین در آغوشش کشیده ای؟
حال این دخترک را خوب ببین. نتیجه کارتو وهمکاران توست و تا ابد با شما خواهد ماند.
این است آنچه برای این دختر و مردمش هدیه برده ای...

این پدر را میشناسی؟


دارد به چه حالی، جسم بی جان دخترش را میگذارد کنار بقیه جنازه ها.
یادت هست؟ همین چند شب قبل، خانه شان را بمباران کردید.
تو و همقطارانت.

این را چطور؟

                   
 

این اما مال افغانستان است.
شاهکار قدیمی تر شما.
اما مگر زخم این پدر کهنه می شود؟
این هم کادوی یکی دوسال قبل توست برای کوکان افغان.........

از این دست اگر بخواهم برایت بیاورم، بسیارست...
سردشت خودمان، شلمچه ، قانا... صبرا و شتیلا... و ....

...............
...............
...............

گریه کن سرباز
گریه کن، اما نه فقط برای دلتنگی فرزندت ...
شاید نپذیری، اما من در گریه های تو هیچ عاطفه ای نمی بینم سرباز!
گریه کن برای انسانیتی که در زیر پای تو و رهبرانت لگد مال شده...
گریه کن برای عاطفه ای که در وجودت مرده...
گریه کن برای شرف و آزادگی که از دست داده اید...

گریه کن سرباز..

 


                               

                                             

گفت که حجاب زنان توهین به مردان است

   

گفتم چرا؟


 گفت:

_چون وقتی زنی خود را از مردی می پوشاند با این کاربه مرد می گوید  تو: چشم چران هستی .تو به  انسانیت زن بها نمی دهی .

تو زن را فقط وسیله ای برای لذت بردن می دانی ونمی توانی زن را جدای از جسمش در نظر بگیری.

 

ادامه داد حجاب اجباری هم توهین به زنان ومردان است


 

گفتم پس چرا هیچ کس انجام وظیفه نگهبان بانک را توهین به مردم نمی داند  چون با حساب شما مراقبت از بانک دزد دانستن

مردم است    در حالیکه فقط کسی به نگهبان اعتراض می کند که اورا مزاحم دزدی خود می داند کسانی هم که به حجاب زن

اعتراض می کنند حجاب رامزاحم دزدی جنسی خود ( چشم چرانی) می دانند



 


 
بسم رب المهدی
 
السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی
 
تو را میخواهم و میخوانم؛ تو می‌آیی و آمدنت دور نیست. این مژده را در بیابان یأس از نهان دلم گرفته‌ام که تو می‌آیی و آمدنت مثل شعر ناگهانی است و چونان سبزه، زمرّد زمین. مثل اشک، هزاران عاطفه داری و چونان تحویل سال، هزار خنده و دیدار. فانوسها را به کوچه‌ها آورده‌ام و در آبگینه‌هاشان آتش ریخته‌ام تا در صبح استقبال، کسی دل مرده نباشد. هرچند می‌دانم که تو در راهی و با خود یک اقیانوس آب می‌آوری، به اندازه‌ای که همه تشنگان تاریخ را سیراب کنی. حدیث گل و بلبل و شمع و پروانه را که کهنه ردائی نخ‌نما بودند رها کرده‌ام و حدیث ندبه تو را به زمزمه نشسته‌ام که همیشه تازه است و هر روزِ مرا جمعه می‌کند؛ جمعه‌ای به ساحت انتظار.
تو را میخواهم و میخوانم؛ زیرا میدانم که اسب آرزویم، تنها در چمن زار ظهور تو چابک خواهد بود، زیرا با تو از تیرگیهای شبهای غیبت، از همیشه‌ی جور و از فریب سرابهای روزگار، راحتتر از همه سخن می‌گویم؛ مولای من! کاش لایق بودم تا وجود فراتر از اقیانوست را ببوسم و شمیم مست‌تر از گلت را ببویم. کاش کبوتری سبک بال در کهکشان مهر و عشق تو بودم و چکاوکی آشیانه بسته در آلاچیق کویت. هنوز در انتظارت نشسته‌ام. میدانم که می‌آیی و تمامی پرستوهای مهاجر را در ییلاق کویت ساکن میکنی. می‌دانم که آغاز تمامی سلامها و پایان تمامی خداحافظیها خواهی بود. هنوز در انتظارت نشسته‌ام و هر صبح و شام چشمان منتظرم را به عطر گل نیلوفر می‌آرایم. ای عصاره وجود! کاش حائل ضخیم فراق دریده میگشت و غم هجرانت به سر می‌آمد. آنگاه وصال، رنگینترین قصه آمالم با آهنگ سلام خوانده میشد. اما دریغ که عرصه انتظار تقدیر من شده است و مرا جز انتظار راهی نیست! انتظاری طاقت‌فرسا، که گنجینه سرخین سینه‌ام را صندوقچه‌ای گرد و غبار گرفته و تازیانه خورده از اظلام زمانه، کرده است. و در حالی این چنین، آیا داروی مرحم گذاری به غیر از ندبه مرا التیام می‌بخشد؟ آه! ندبه، ندبه چیست که این گونه آرام‌بخش است؟
ندبه، زبان راز و رمز عاشقان حضرت بقیةالله الاعظم است که هر صبح جمعه به هزاران امید گویا می‌شود و با کلام قدسی‌اش بر دل خستگان طریق عشق، هزار لاله امید که هر کدام به نوعی بوی وصال می‌دهد؛ می‌کارد. و چنین است که در ندبه، سرور و شادی از دل حزن و اندوه به پا می‌خیزد. وگرنه چگونه ممکن است که از «مغیب لم یخل منا» به «سبیل فتلقی» رهنمون می‌گردیم و از «احار فیک» به «ترانا نریک» واصل می‌شویم؟
مگر نه این است که فلسفه «فلیبک الباکون» ، «فنقر عینا» می‌باشد و شرط «ننتفع من عذب ماءک» ، «فقد طال الصدی»؟ مگر نه این است که مأموریم تا در جرگه «ولیصرخ الصارخون» و «یضج الضاجون» درآییم و با چشمانی که مصداق «قذیت عین» هستند به انتظار صاحب «لواء النصر» بنشینیم اگر چه ندانیم که در کجاست؟؛ «ابرضوی او غیرها ام ذی طوی»؟
ندبه ناله شیدایی منتظران نور است که در فراق گمشده تاریخ بلند است. و کدام عاشق است که با ناله‌های شیدایی و راز و رموز طریقت عشق بیگانه باشد؟ هیچ نمی‌بینی که سالکان این طریقت را به ناله محک زنند و به شدت شیدایی رتبه دهند؟ پس هان که در ندبه، جز راز نجویی و جز به شیدایی زمزمه‌اش نکنی.
ندبه قصه ترکنازی قلندران عشق است که در غم فراق قافله سالار این طریقت با آهنگ غم خوانده میشود. هیچ قلندر دیده‌ای که شادی‌اش را غیر اشک یاد آن حضرت غایب از نظر رقم زند؟!
پس زنهار! که از این قافله عقب نمانی. بیا تا طوفان آهی گردیم و بر ابر باران زای ندبه سوار گردیم و همراه بارانهای اشک بر چمنزار انتظار فرود آییم، باشد که در صبح صادق فرج، اولین شاهدان طلوع آن شمس الشموس ولایت گردیم. وه که چه دیدنی است آنگاه که شکست فضاحت بار سایه تیره و سرد مه فراق را نظاره‌گر باشیم و پیروزی غرور آفرین پرتوهای خورشید آخرین وصال را به تماشا بنشینیم.
 
اللهم عجل لولیک الفرج
آمین یا رب العالمین

                              

خدایا: با زبانی که می بایست تو را سپاس بگویم حرفهای خوب بزنم دهها گناه انجام دادم. اگه بچه خردسالی منو ببینه بخاطر اون کمتر گناه می کنم ولی تنها که می شم از تو شرم نمی کنم احترام تو رو از یه بچه کمتر بجا می آرم. الهی العفووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

مولای یا مولای ،انت الغفور و انا المذنب و هل یرحم المذنب الا الغفور
 خدای من: تو بخشنده ای و من بنده گناهکار وآیا کسی بر بنده گناهکار رحم می کند جز خدای بخشنده؟


 

خدایا نمی دانم چی شده که مانند سابق تو شبهای احیا دلم نشکست و اشکم جاری نشد.شاید به خاطر جذابیت اینجاست که داره مرا از تو دور می کند. واقعا در مانده شدم.


 

ادعوک یا سیدی بلسان قد اخرسه ذنبه
 ای مولای من : تو را با زبانی می خوانم که از کثرت گناه لال گردیده .
خدایا :شاید مرا از درگاه لطفت رانده ای و یا اینکه دیدی من حق بندگیت را خوب به جا نمی آورم بدین سبب بر من غضب فرمودی
شاید هم دیدی شکر گزاری نعمتهایت را درست نکردم مرا محرومم کردی .


 

او لعلک لم تحب ان تسمع دعایی فباعدتنی  یا شاید دوست نداری دعایم را بشنوی و مرا از درگاهت رانده ای.یا شاید به خاطر بی شرم و حیاییم مجازاتم می کنی.

 خدایا لطف و کرمت بالاتر از این حرفهاست که بندگان مقصرت را به کیفر برسانی
انا یا رب الذی لم استحیک فی الخلا و لم اراقبک فی الملا
ای خدا: من همان کسی هستم که نه در خلوت از تو شرم کردم و نه در جمعیت مراقب اعمالم بودم.
انا الذی حین بشرت بها خرجت الیها اسعی
من همان کسی هستم  که وقتی خبر شاد کننده گناهی به او دادند سریع به سویش شتافتم.
 خدایا: من آن کسی هستم که مهلتم دادی توبه کنم ولی باز توبه شکستم و با این که گناهم را پوشاندی شرم و حیا نکردم.به ستاری و پرده پوشیت مغرور شدم به طوری که فراموشت کردم.ا


 

الهی اعنی بالبکا علی نفسی
خدایا مرا بر گریه به حال خودم یاری کن که سخت عمرم را به آرزوهای باطل از دست دادم.
 فیا مولای فرق بینی و بین ذنبی المانع لی من لزوم طاعتک
پس ای خدای مهربانم:بیا و بین من و گناهانم که مانع نزدیکی و طاعت تو می شود جدایی بیندازد.


التماس دعا


 

بسم الله الرحم الرحیم

 

ماه رمضان، فصل فرخنده میهمانی خدا و ماه ستاره باران بخشش، بر شما و نیایشگران خداجو خجسته باد.  

 

سلام بر ماهى که روزها بر آن فخر نفروشند و سرافرازى نکنند; ماه سرافرازى روح و خاکسارى تن، ماه دستهاى خواهش بر آستان نیایش، ماه گامهاى به عاشقى رهسپار، ماه چشمهاى اشک بر پیشگاه خشیت خدا، ماه‌‌ « خدایا »! ماه دهانهاى آه ولبهاى زمزمه دوست دوست، ماه آوازهاى زخمى زاری.

سلام بر ماه صبورى مؤمنان و ماه مؤمنان صبور، ماه راز و نماز، ماه حاجات و مناجات، ماه یقین، ماه کتاب مبین. سلام بر ماه شور شوکت ایمان و روح رحمت رحمان. سلام بر خجسته جان، سلام بر رمضان.

رمضان، ماه میعاد است و گاه یاد: میعاد با معبود و گاه حضور در همیشه نور; ماه گذشتن و رسیدن: گذشتن از خویش و رسیدن به خویش، ماه شکیبایى تن و شادمانى جان.

روضه رمضان، بهار جانهاست و طراوت ایمانها. دل از عطش دیدار، بیتاب است و جان از چشمه‌ساز نیایش، سیراب. دستها پیچک سبز دعاست و چشمها چشمه شوق.

روضه رمضان، فصل سر سبز جان مؤمن است. فصل شکفتن، از نو شکفتن، دیگر گونه شکفتن، فصل جوانه زدن، جوان شدن، بهارى شدن و جارى شدن در اقیانوس بى کران رحمت.

روضه رمضان، بهار التجا و رجاست، بهار سجاده‌هاى باز آگاهى است و شکفتن در بهاران خرم الهى.

 رمضان، روح سبز پرهیزگارى است و دست دوست بر شانه‌هاى عاشق روزه‌داران است.

روزه، شکر است و ذکر، و رمضان دعا و دعوت است و روح و رحمت. « ماهى که آغازش مهر، میانهاش آمرزش و پایانش رهایى از آتش است. »

رمضان، وادى یاد است: یاد معبود و در این وادى باید با قدم صدق و نیت صادق گام نهاد: « ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدمنا »

الهى! به پیشواز این خجستگى، دیدار تو را چون اشک بر سر مژگان ایستاده‌ایم و دل به مهر مهربان رمضان داده‌ایم.

الهى! روزه، راز خاکسارى بر آستان کبریایى توست; اگر تو، به پاداش این خاکسارى، جان ما را به رفعتگاه مهربانى‌ات برنیارى، پناهخواه که باشم و ایمنى جوى کدام آستانه شوم؟

الهى! این طاعت کوچک هم نشان شرمندگى من است و هم راز عزت و شوکتم: شرمسارى آنکه بر درگاه تو عبادتى نیاورده‌ام که شایان والایى و سزاوار جبروت بى‌انتهاى تو باشد، و شوکت آنکه مرا این سان آسان اذن فرموده‌اى که در بار عام مهرورزى و عنایتت در آیم.

الهى! مهربانى کن بر ما که خواستاران صادق توییم و از در عنایت و احسان درآ. که دیرى است تا بر خاک بندگى مخلصانه پا فرسوده‌ایم و جان عاشق به پیش تو آورده‌ایم.

الهى! اگر مهر نورزى، در غربتم و اگر احسان نفرمائى، در اندوه و حسرتم، اى خداوندگار مهرورزى بى‌پایان.

 

التماس دعا


 

1- فضیلت ماه رمضان

رمضان ، ماهی است که در آن قرآن فرو فرستاده شده است ؛ [ کتابی ] که مردم را راهنما و[ در بر دارنده ] نشانه های آشکار هدایت ومیزان تشخیص حق از باطل است .  سوره مبارکه بقره آیه 185

درهای آسمان در شب اول ماه رمضان گشوده می شود وتا آخرین شب این ماه بسته نمی شود.   پیامبر اکرم (ص)

بدبخت واقعی کسی است که  این ماه را پشت سر گذارد و گناهانش آمرزیده نشود .     پیامبر اکرم (ص)

رمضان ، رمضان نامیده شد ؛ زیرا گناهان را می سو زاند .       پیامبر اکرم (ص)

خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه ای برای آفریدگان خود قرار داده تا با طاعتش برای خشنودی او از یکدیگر پیشی گیرند .  امام حسن (ع ) 

 

2 -روزه

ای مومنان ! روزه بر شما مقرر شده است ؛ همچنان که بر پیشینیان شما مقرر شده بود ، شاید که پرهیزگار شوید .  تحف العقول ص 236

روزه سپری است در برابر آتش       پیامبر اکرم (ص)

برای هر چیزی زکاتی است وزکات بدن ها روزه داری است .      پیامبر اکرم (ص)

روزه بگیرید تا تندرست باشید .      پیامبر اکرم (ص)

روزه دل ، اندیشیدن به گناهان ، برتر است از روزه شکم ؛ یعنی غذا خوردن    امام علی (ع)

 

 

 

      

 

 

 

3 -تلاوت قرآن

کسانی که کتاب [ آسمانی ] را به آنها دادیم ،[و] آن را چنان که شایسته آن است می خوانند ، ایشان اند که به آن ایمان دارند . سوره مبارکه بقره ، آیه 121

در ماه رمضان قرآن بسیار تلاوت کنید .      پیامبر اکرم (ص)

هرگاه فردی از شما دوست داشته باشد که با پروردگارش سخن بگوید ، قرآن بخواند .     پیامبر اکرم (ص)

از خواندن قرآن غافل مشو ؛ زیرا قرآن دل را زنده می کند و از فحشا وزشت کاری وستم بازمی دارد .   پیامبر اکرم (ص)

 

4- دعا واستغفار

دعای روزه دار ردّ نمی شود .     پیامبر اکرم (ص)

خداوند در هر شب ماه رمضان می گوید :« به عزت وجلالم سوگند ، به فرشتگان فرمان داده ام درهای آسمان را بر روی بندگان دعا کننده من بگشاید ».     پیامبر اکرم (ص)

ماه رمضان ماه استغفار ، ماه روزه وماه دعا است .  پیامبر اکرم (ص)

ماه خدا به سوی شما روی آورده است ...  جان شما در گرو اعمال شما است ؛ پس آن را با استغفار آزاد کنید . پیامبر اکرم (ص)

دعای شما در این ماه به اجابت می رسد .  پیامبر اکرم (ص)

بر شما باد در ماه رمضان به بسیاری استغفار ودعا  .  امام علی (ع)

در ماه رمضان جز به دعا وتسبیح واستغفار وتکبیر لب نمی گشود .  امام سجاد (ع)

 منبع:http://www.tbzmed.ac.ir


               

Uploaded Image

یادش بخیر آن روزها

 

اگر برای سلامتی شما مهدی جان صلوات می فرستادیم بد جوری نگاهمون نمی کردند.

 

اگر دلمون هوای شما رو می کرد راه جمکران را نشانمون می دادند.

 

اگر مشکلی برامون پیش می اومد می گفتند این مشکل فقط به دست شما باز می شه.

 

خلاصه اگر سعی می کردیم به ارزشهامون پایبند باشیم کسی امل نمی گفت .اما حالا چی ؟؟؟

 

حالا خیلی چیزها عوض شده. اگر اسمی از شما به میون بیاد با تعجب همدیگرو نگاه می کنند.

 

اگر دلمون هوای شما بکنه جایی رو نشونمون می دند که اونجا از همه غریب تری و اصلا کسی انتظار اومدن شما را نمی کشه.

 

اگر مشکلی برامون پیش بیاد میگن این گره با پول و پارتی باز می شه.ارزشها که دیگه هیچی.

 

سادگی از زندگی ها رخت بر بسته و جای خودش رو به تجملات داده.پوشیده بودن و محجوب بودن در لباسهای تنگ و شلوارهای کوتاه خلاصه شده .آخه دور دوره کرواته

 

دیگه کسی دست افتاده ای رو نمی گیره

 

به ما میگن اگه دوست دارید از جامعه طرد نشید و تحویلتون بگیرند

 

باید طبق مد بگردی.